بلاکتوپیا
فارکس بدون سانسور؛ قبل از شروع این مطلب را بخوانید!
اگر نمی خواهید سرنوشتی مانند هزاران معامله گر تازه کار دیگری داشته باشید که پیش از شما در بازار شکست خوردند و لابلای چرخ دنده های صنعت پر زرق و برق فارکس له شدند، به خواندن ادامه دهید. در غیر این صورت، بهتر است قید این مطلب را بزنید.

منتشر شده
1 ماه پیشدر

از دید بسیاری از مردم معامله گری در فارکس (Forex) ساده ترین روش برای ثروتمند شدن است؛ این درست همان چیزی است که ما در شبکه های اجتماعی، رسانه ها و سایر پلتفرم ها و شبکه های اجتماعی می بینیم و می شنویم. اما پشت این سیمای زیبا و اغوا کننده، باطنی زشت وجود دارد که معمولا اشاره ای به آن در صحبت های روزمره نیست. ما معمولا افراد موفق در بازار فارکس را می بینیم، اما هزاران و میلیون ها انسان شکست خورده در بازار را که سرمایه خود را از دست داده اند، از نظر ما غایب مانده اند.
آنچه در ادامه می خوانید ممکن است شما را شوکه کند؛ ممکن است این دقیقا چیزی نباشد که “انتظار” داشتید در مورد معامله گری در بازار فارکس بشنوید. این سخنان حتی ممکن است برخی از «اساتید» فعال در این صنعت و رسانه ها را عصبانی کند، چرا که آنچه در ادامه می بینید حقیقتی بدون فیلتر و دستکاری نشده در مورد صنعت فارکس است که قبل از وارد شدن به آن باید بدانید.
اگر نمی خواهید سرنوشتی مانند هزاران معامله گر تازه کار دیگری داشته باشید که پیش از شما در بازار شکست خوردند و لابلای چرخ دنده های صنعت پر زرق و برق فارکس له شدند، به خواندن ادامه دهید. در غیر این صورت، بهتر است قید این مطلب را بزنید.
رسانه های آنلاین و اطلاعات مبتنی بر تبلیغات پوچ و وعده وعیدها، در واقع «گوشت های تازه» (افراد تازه وارد) را وارد صنعت معامله گری می کنند. بله، شما “گوشت تازه” هستید، اما آن ها نمی خواهند شما این را بدانید. اساسا صنعت فارکس از شما می خواهد که بدون آموزش و بدون این که بدانید چه کاری انجام می دهید معامله گری را شروع کنید، می پرسید چرا؟ چون که آن ها می دانند این سریعترین راه است که سرمایه شما را از چنگتان بیرون آورند. همه ما در مورد سرمایه های برباد رفته بسیاری از معامله گران بازارهای مالی نظیر فارکس شنیده ایم.
اما اشتباه برداشت نکنید، این بدین معنی نیست که نمی توانید در معامله گری موفق باشید و عملکرد خوبی داشته باشید، اما در این صنعت از شما می خواهند از “گله” پیروی کنید و رفتار گله ای داشته باشید که مطمئناً این راهنمایی هیچ لطفی در حق شما محسوب نخواهد شد.
اگر مشغول خواندن این مطلب هستید، واضح است که به معامله گری علاقه دارید اما کمی تحلیلگرتر از بسیاری از افراد هستید و می خواهید بدانید که واقعاً در پشت پرده چه اتفاقی در حال رخ دادن است. شما تمایل دارید بدانید سفر معاملاتی خود را چطور شروع کنید و چگونه باید در معامله گری پیشرفت کنید. این مطلب قصد دارد برخی از افسانه ها و تصورات غلط رایج در مورد فارکس را از بین ببرد و شما را به دانشی که برای تصمیم گیری عاقلانه و یافتن مسیر موفقیت در معامله گری نیاز دارید، مجهز کند.
واقعیت نحوه عملکرد معامله گری فارکس
در اینجا به نسخه صریح و بی پرده فارکس که نمی توانید آن را در جای دیگری بشنوید یا ببینید، می پردازیم.
احتمالاً این را نمی دانید، اما این صنعت طوری طراحی شده که معامله گران جدید را تنها با تمرکز بر جنبه های مثبت معاملات فارکس و “پولی که می توانند به دست آورند” جذب می کند. هر چند این مسئله غم انگیز است، اما خب واقعیت دارد.
حقیقت این است: وبلاگ ها، انجمن ها و رسانه های مختلف درباره معامله گری، همگی باعث ایجاد هیاهو و جو می شوند و به طور مستقیم یا غیرمستقیم معامله گران را در مورد ریسک ها و مزایای معاملات فارکس گمراه می کنند. در اصل، آن ها شما را به «مسلخی»، که بازار فارکس نام دارد، هدایت می کنند.
بازار و اکثر بروکروهای فارکس و یا صرافی های رمز ارزی اصلا اهمیتی به ضرر شما نمی دهند. ممکن است شما خرد و له شوید ولی آن ها پول در می آورند. هنگامی که در بروکر خود معامله می کنید چه سود و چه ضرر کنید آن ها پول در می آورند. ممکن است این مسئله را تا به الان نمی دانستید. این صنعت پر از بروکرهایی است که می خواهند تا حد امکان مشتریان بیشتری برای معامله داشته باشند. آن ها واقعاً هیچ اهمیتی نمی دهند که شما قبلا آموزش دیده اید یا حتی کوچکترین اطلاعی از آنچه در فارکس رخ می دهد، دارید یا نه.
هرچه شما در مورد معامله گری و نحوه معامله کردن دانش کمتری داشته باشید، احتمالاً پول بیشتری را در بازار قمار خواهید کرد که دقیقا همان چیزی است که آن ها می خواهند. اگر حساب معاملاتی واقعی باز کنید در حالی که آموزش معامله گری مناسبی ندیدید، مانند این است که چشم بسته در یک میدان مین قدم بردارید!
حتی بسیاری از این رسانه ها، وبلاگ ها، انج نها و بروکروها با هم کار می کنند و معامله گران جدید و نا آگاه را به سمت «مسلخ» هدایت می کنند. هر یک از آن ها ممکن است سعی کنند جیب شما را در طول مسیر بزنند. چه از طریق این که شما را وادار به پرداخت هزینه برای برخی از خدمات هشدار خبری «پریمیوم» کنند و یا شما را مجاب کنند برای برخی آموزش های «به اصطلاح عمیق» هزینه زیادی را پرداخت کنید. به هر طریقی که شده این افراد از شما پول دریافت می کنند.
این بدین معنی نیست که هیچ کس نباید برای آموزش معامله گری پول بگیرد، اما همه چیز باید در حد معقولانه باشد. هیچ دلیلی وجود ندارد که کسی هزاران دلار برای آموزش یک دوره معامله گری هزینه کند یا سعی کند از شما بخواهد هزینه ماهانه بالایی برای برخی از خدمات اشتراکی بپردازید، در حالیکه آن ها به سادگی می توانند به شما آموزش دهند که معامله گری را یاد بگیرید و سیگنال ها را خودتان پیدا کنید، آن هم با دریافت یک بار شهریه. قبول کنید بین این که با یکبار دریافت شهریه پایین آن هم با نرخ معقول برای کمک کردن به مردم در جهت یادگیری معامله گری و سوء استفاده از آن ها باهدف دریافت هزاران دلار تفاوتی هایی وجود دارد.
خیال پردازی نکنید؛ واقع بین باشید
اگر امیدها و انتظارات زیادی در مورد معامله گری در بازار فارکس دارید ما قصد نداریم آن ها را از بین ببریم، فقط می خواهیم انتظارات واقع بینانه را به شما القا کنیم. به هر حال، زمانی که انتظارات ما با واقعیت تطابق ندارد، آن موقع است که درد عاطفی را تجربه می کنیم.
احتمالاً قبلاً از سر بدشانسی با وب سایت هایی که نرم افزار معاملاتی خودکار می فروشند و ادعا می کنند که با خرید و نصب نرم افزارشان بازدهی بسیار بالایی خواهید داشت، برخورد کرده اید. آن ها اغلب سابقه خوبی از تعداد پیپ هایی که «سیستم» آن ها طی سال ها به دست آورده نشان می دهند. خوب حدس بزنید ماجرا چیست؟
این چیزها را می توان به راحتی با فتوشاپ ایجاد کرد. حتی می توان استیتمنت معاملات را درستکاری کرد و فقط سود ها را نشان داد. همانطور که ادگار آلن پو، نویسنده، شاعر، ویراستار و منتقد ادبی اهلِ بوستون آمریکا، بیان می کند “هر چیزی را که می شنوید و نیمی از آنچه را که می بینید، باور نکنید.” اگر چیزی آنقدر خوب به نظر می رسد که انگار واقعیت ندارد، به احتمال زیاد واقعیت ندارد.
حتی در صنعت آموزش نیز بیش از حد مثبت و خوش بینانه در مورد بازار فارکس صحبت می کنند. آن ها واقعاً در مورد ریسک و مشکلات معامله گری صحبت نمی کنند، بلکه در مورد پاداش های بالقوه و سبک زندگی یک معامله گر ثروتمند صحبت می کنند.
اگر افراد فقط در مورد جنبه مثبت معامله گری صحبت می کنند و در مورد ریسک ها اصلا صحبت نمی کنند، حرفشان را باور نکنید! اگر افراد تنها در مورد سبک زندگی معامله گران و میزان درآمدی که می توانید داشته باشید صحبت می کنند و در مورد ریسکه ا مطلبی ارائه نمی دهند، حرفشان را باور نکنید!
به یاد داشته باشید، آن ها از شما می خواهند که دید نادرستی از معامله گری داشته باشید تا پول خود را دودستی به آن ها و به بروکر خود بدهید و شروع به معامله کنید.
اعتماد به نفس کاذب را کنار بگذارید!
یکی از مشکلات بزرگ برای معامله گران مبتدی داشتن اعتماد به نفس کاذب در زمانی است که هنوز تازه کار و ساده لوح هستند. بسیاری از این معامله گران تازه کار از حد ضرر استفاده نمی کنند و نیمی یا بیشتر حساب خود را به باد می دهند. بازار فارکس نسبت به بازار سهام یک بازی کوتاه مدت تر است، بنابراین باید پارامترهای ریسک را برای جلوگیری از ضررهای بزرگ تنظیم کنید. نمی توانید انتظار داشته باشید که وارد معامله شوید و آن را برای همیشه با اهرم ۱:۱۰۰ نگه دارید و هرگز ضرر نکنید.
اما باز هم در فارکس عده ای از مسائلی مانند این سوء استفاده می کنند. آن ها می دانند که معامله گران مبتدی پس از چند معامله سود ده اعتماد به نفس کاذب خواهند داشت و تمام سود خود و یا مقداری از آن را پس خواهند داد.
سعی نکنید خود را متقاعد کنید که واقعاً چیزی در مورد بازار را «با قطعیت» می دانید. مدتی زمان نیاز است تا این بازار را بشناسید. بنابراین، هر کاری که انجام می دهید خیلی زود عصبانی یا خیلی زود خوشحال نشوید وگرنه تمام پول خود را در بازار به باد خواهید داد.
اعتماد به نفس کاذب معامله گران را به انجام کارهای احمقانه مانند ریسک کردن نیمی از حساب خود در «معامله بزرگ بعدی» بدون استفاده از حد ضرر، سوق می دهد. این نوع رفتار نیز ناشی از عدم برخورداری از آموزش یا بنیاد ذهنی مناسب است.
بسیاری از مردم تصور می کنند چون در حرفه های دیگر بسیار موفق بوده یا هستند، در معامله گری نیز موفق خواهند بود. اما اغلب اینطور نیست. فقط به این دلیل که در بخشی از زندگی موفق هستید بدین معنی نیست که در معامله گری نیز به سرعت موفق خواهید شد. بنابراین فقط به این دلیل که در وکالت، پزشکی یا در هر چیز دیگری بسیار موفق هستید مرنکب خطای شناختی نشوید و احساس اعتماد به نفس کاذب نکنید. معامله گری، مانند هر حرفه دیگری، منحنی یادگیری دارد.
غرور در مقابل جنون
شاید شما یک معامله گر باتجربه باشید و شاید قبلاً ۲ تا ۵ سال یا بیشتر معامله کرده باشید، اما هنوز در حال تقلا هستید. اگر در این وضعیت هستید، باید بدانید که ممکن است از نوعی اعتیاد به معامله گری رنج ببرید و حتی از این موضوع آگاه نباشید. از خود بپرسید آیا شما یک کار را بارها و بارها در بازار انجام می دهید و هر بار ضرر می کنید اما چیزی را در مورد خودتان یا استراتژی تان تغییر نمی دهید؟
کسی که برای تغییر بیش از حد مغرور است هرگز یک معامله گر موفق نخواهد شد. این گونه افراد ترجیح می دهند همین روال فعلی را ادامه دهند و پول خود را از دست بدهند، چرا که احساس امنیت می کنند و به راحتی نمی پذیرند که نیاز به تغییر دارند. به همین خاطر اساسا برای تغییر تلاش نمی کنند.
- آیا به معامله گری اعتیاد دارید؟ آیا انقدر مغرور هستید که استراتژی معامله گری یا مدیریت سرمایه خود را تغییر ندهید؟
عدم رسیدگی به مشکلاتی مانند این مسئله و عدم تلاش برای پیدا کردن راه حل آن، دلیل بزرگی برای شکست بسیاری از معامله گران است. معامله گری در واقع یک بازی مداوم آزمون و خطا است. شما هرگز نباید از یادگیری دست بکشید هرگز نباید از تلاش برای رشد به عنوان یک معامله گر دست بردارید. اگر متوجه شدید که کارهای یکسانی را انجام می دهید و اشتباهات مشابه را بارها و بارها مرتکب می شوید، آن را به عنوان نشانه ای ناکارآمدی خود و استراتژی خود در نظر گرفته و برای تغییر آماده شوید.
برخی از این مشکلات دائمی که معامله گران دارند مواردی مانند پرش استراتژی (که در اولین نشانه ضرر از یک استراتژی به استراتژی بعدی می پرند)، ریسک مبالغ نامنظم در هر معامله، معامله برای لذت به جای سود، نگرش قماربازانانه، معامله برای هیجان و غیره هستند.
همچنین، باید در نظر داشته باشید که اگر مثلاً ۵ سال است که به معامله گری مشغول هستید و همچنان پول خود را از دست می دهید و ضرر می کنید، شاید وقت آن رسیده که از این حرفه خداحافظی کنید. شاید معامله گری برای شما مناسب نیست.
بنابراین، از خود بپرسید آیا قصد دارید در صف بازنده ها بمانید یا قصد دارید کار اشتباهی را که انجام می دهید متوقف کنید و شهامت کافی برای تغییر را دارید؟
فریب «فرصت بزرگ بعدی» را نخورید
هر چند می توان به معامله گری تسلط یافت و پول زیادی به دست آورد، اما اگر نحوه درست معامله گری را یاد نگیرید و استراتژی معامله گری و مدیریت سرمایه خود را آماده نداشته باشید، نیز پول زیادی از دست خواهید داد.
مراقب باشید، چرا که مردم گاها وقتی می بینند کاری که انجام می دهند کارساز و موثر نیست، به دنبال چیز دیگری می روند که “ممکن است کارساز” باشد. این نوع رفتار کاملا طبیعی و در ذات انسان است. باید بدانید که هیچ «فرصت بزرگ بعدی»، هیچ سیستم، استراتژی یا «جام مقدسی» وجود ندارد که شما را در بازارها ثروتمند کند.
منظور از جام مقدس (Holy Grail) در صنعت معامله گری یک استراتژی معاملاتی است که تمام معاملات آن سودآور باشد. تقریبا اکثر معامله گرهای مبتدی سال های سال به دنبال این جام مقدس می گردند اما هیچگاه آن را پیدا نمی کنند چراکه همچین چیزی اصلا وجود خارجی ندارد!
می توانید بر اساس سادگی، منطق و توانایی خواندن دقیق نمودار در بازار معامله کنید. اگر نتوانید نمودار را از چپ به راست بخوانید و در واقع آن را درک و تفسیر کنید، مهم نیست سیستم شما چقدر خوب است یا “استراتژی بزرگ بعدی” چیست چرا که هرگز موفق نخواهید شد.
مهم نیست چقدر با این بازار آشنایی دارید، بدانید که قبل از شروع معامله گری با حساب واقعی، به یادگیری نیاز دارید. اگر کاملا مبتدی هستید، حداقل یک دوره آموزش مقدماتی رایگان فارکس را بگذرانید تا سرنخی از بازار داشته باشید و سپس به سمت یک دوره پیشرفته تر با هزینه معقول بروید. به هر حال حتما آموزش اصولی را شروع کنید تا قبل از شروع معامله گری، ایده ای از آنچه در واقع اتفاق می افتد داشته باشید. لطفا چشم بسته وارد مسلخ خود نشوید!
شاید دوست داشته باشید
بلاگ
چرا باید به معامله گر بودن خود افتخار کنید؟
معامله گران، بخش بسیار مهمی از اکوسیستم مالی هستند. یک معامله گر کسی است که آنچه را که خودش به دست می آورد تصاحب می کند نه آنچه را که خودش کسب نکرده است یا سزاوار آن نیست”

منتشر شده
1 روز پیشدر
مهر 9, 1402
در جامعه دیدگاه منفی نسبت به معامله گری وجود دارد. در این مطلب، سعی داریم در مورد جنبه های مثبت حرفه معامله گری و اینکه چرا یک معامله گر باید نسبت به موقعیت شغلی خودش احساس غرور کند، توضیح دهیم.
برخی عقیده دارند: “یک معامله گر چیزی را خلق یا تولید نمی کند” که این دیدگاه اشتباه است.
در تاریخ تمدن، این معامله گران بودند که با خرید و فروش کالاها در بازار، تجارت و اقتصادها را خلق کرده اند. از لحاظ تاریخی کالاهایی مثل ابریشم، ادویه ها، روغن زیتون، جواهرات، رنگ ها، نمک و بسیاری از کالاهای دیگر در دوران باستان فِنیقیان (Phoenicians) و تمدن بابل (Babylonians) معامله می شدند.
این معامله گران، هزاران سال پیش پایه های سیستم اقتصادی مدرن و نظام سرمایه داری یا کاپیتالیسم (Capitalism) را راه انداری کرده اند و رشد داده اند. شاید بتوان گفت که معامله گران، خالق دنیای مدرن تجارت و اقتصاد نیز هستند.
معامله گران مدرن امروز، مانند گذشته داد و ستد نمی کنند و در حال معامله کردن بر روی دارایی های دیجیتال هستند. این دارایی ها شاید در دنیای ارتباطات به صورت مجازی باشند، اما در حقیقت، ماهیت آن ها به شرکت ها، قیمت کالاها و ارزهای واقعی کشورها گره خورده اند و مبنایی برای ارزشگذاری های حقیقی آن ها هستند.
زمانی که مردم بنزین می زنند، موقع صبحانه آب پرتقال می خورند و یا در جشن نامزدی خود، انگشتری هدیه می دهند، در واقع در ایستگاه آخر بازار معامله گری کامودیتی ها (کالاها)، قرار گرفته اند. اگر برای یک شرکت که به تازگی در بورس عرضه عمومی (عرضه اولیه) شده است، کار می کنید و یا از محصولات و خدمات این شرکت خریداری می کنید، شاید کمی تصورش سخت باشد، اما شما در انتهای گزارشات درآمدی و مالی این شرکت ها قرار دارید.
- معامله گران، بخش بسیار مهمی از اکوسیستم مالی هستند.
- یک معامله گر، سیستم معاملاتی خود را خلق می کند.
- معامله گران، نقدشوندگی در بازار ایجاد می کنند و اسپرد (Spread: اختلاف قیمت خرید و فروش) را کاهش می دهند.
- معامله گران، زمانی که یک سرمایه گذار می خواهد دارایی را بفروشد، سرمایه خرید آن دارایی را مهیا می کنند.
- معامله گران، زمانی که شرکت ها سهام خود را عرضه اولیه می کنند و در دسترس عموم قرار می دهند، سرمایه برای شرکت ها جمع آوری می کنند.
- معامله گران، در اصلاحات قیمتی بازار وارد خرید می شوند و نمی گذارند فشار فروش و کمبود نقدینگی، به جامعه منتقل شود.
- معامله گران از سرمایه خود خیریه های بسیاری تاسیس کردند تا به افراد کم بضاعت کمک کنند.
- معامله گران ثروتمند کمک های زیادی به کمپین ها سیاسی می کنند.
- مدیران حرفه ای صندوق هایپوشش ریسک (Hedge Fund) بسیاری از مشتریان خود را ثروتمند کرده اند.
- معامله گران موفق زندگی خوبی برای خانواده خود فراهم کرده اند.
- مربیان معامله گری خوب به دانش آموزان خود چیزهای زیادی در مورد خودشان آموزش می دهند که می تواند زندگی آن ها را تغییر دهد.
زمانی که بازارها سقوط می کنند، بسیاری از افراد، معامله گران را مقصر می دانند و بیان می کنند “سفته بازارن محرک ریزش بازار بودند!” اما زمانی که معامله گران در سقوط بازار اقدام به خرید می کنند و از ریزش بیشتر جلوگیری می کنند، کسی از آن ها تشکر نمی کند!
بسیاری اوقات فروشندگان به دلیل ریزش بازار مورد حمله قرار گرفتند، اما کسی درک نمی کند که این افراد بعدها مجبور هستند باز هم به بازار آمده و خرید انجام دهند (در بازارهای دو طرفه باید پوزیشن فروش خود را مجددا خریداری نمایند). معامله گران ریسک می کنند و هیچ تضمینی برای موفقیت وجود ندارد. ضمنا فراموش نکنیم که اگر معامله گری ساده بود، همه آن را انجام می دادند.
- در این جا ۱۵ دلیل برای این که چرا باید به معامله گر بودن خود افتخار کنیم، آورده ایم.
- شما شجاعت ریسک دارید که عده ای کمی از افراد چنین ویژگی دارند.
- معامله گری اگر درست انجام شود مانند بسیاری از کسب و کارها می تواند موفقیت آمیز باشد. یک معامله گر باید افتخار کند که کارآفرین است.
- یک معامله گر میتواند از معامله ارزها سود کسب کند و قربانی تنزل یا کاهش قدرت پول داخل جیب خود نشود.
- به عنوان یک معامله گر فعال در بازاز سهام می توانید در درجه ای بالاتر از کارمند و در رتبه ای مساوی با صاحب کسب و کار به معامله سهام بپردازید.
- معامله گر می تواند از درآمد و فروش شرکت سود کسب کند و تنها محدود به حقوق نباشد.
- یک معامله گر سود ده شبیه به ورزشکار زبده ای است که عملکرد بهتری نسبت به بقیه در زمین بازی دارد و امتیازی بیشتری به دست می آورد.
- معامله گران حتی می توانند، آگاهانه با پول خود شرط بندی کنند.
- شما وارد صنعتی شده اید که پتانسیل درآمد نامحدودی دارد.
- شما مایلید در مورد ضعف های احساسی، غرور و کنترل خود یاد بگیرید.
- شما به اندازه کافی اعتماد به نفس دارید که در جهت مخالف بازار وارد معامله شوید.
- شما مایلید کاری انجام دهید که اکثر افراد، حاضر به انجام آن نیستند.
- بسیاری از افراد جامعه فکر می کنند شما قمارباز هستید، اما نمی دانند شما در حال طراحی کازینوی خود هستید.
- در دنیایی که همه حرف می زنند، شما مرد عمل هستید.
- در دنیایی که همه شروع می کنند، شما خاتمه می دهید.
- در دنیای منتقدان شما، سازنده هستید.
“نماد روابط حاضر بین انسان ها، نماد اخلاقی احترام انسانی، معامله گران هستند. ما که مبتنی بر ارزش ها زندگی می کنیم نه بر اساس چپاول و غارت ثروت دیگران، معامله گریم! هم از بعد جسمی و هم روحی. یک معامله گر کسی است که آنچه را که خودش به دست می آورد تصاحب می کند نه آنچه را که خودش کسب نکرده است یا سزاوار آن نیست”
Ayn Rand
- همه ما معامله گر هستیم.
- برخی زمانشان را برای حقوق معامله می کنند.
- برخی شهریه را برای مدرک معامله می کنند.
- برخی ریسک را برای سود معامله می کنند.
- برخی خوشبختی را برای امنیت معامله می کنند.
- برخی قانون را برای سیاست معامله می کنند.
- برخی اصول اخلاقی را در ازای پول معامله می کنند.
- پس همه ما معامله گر هستیم اما عده کمی این مسئله را درک می کنند.
بلاگ
نقل قولی از وارن بافت: نظم و انضباط و نه گفتن!
سرمایه گذاری سخت است. افراد باهوش زیادی وجود دارند که ایده های هوشمندانه زیادی را مطرح می کنند. به طور فزاینده ای، فکر می کنم بخشی از هنر سرمایه گذاری داشتن نظم و انضباط برای نه گفتن است.

منتشر شده
1 روز پیشدر
مهر 9, 1402
یکی از چیزهایی که درباره وارن بافت (Warren Edward Buffett) وجود دارد و من کاملا از آن متنفرم این است که او نقل قول های زیادی دارد که پس از شنیدن آن پیش خودم می گویم: “خب معلومه! چقدر پیش پا افتاده … ” و سپس چند سال بعد به چیزی برخورد می کنم و بلافاصله یکی از نقل قول های بافت به ذهنم می رسد و با خود می گویم: “خدایا! در آن جمله چه درسی بود. او چگونه این کار را می کند؟”
به هر حال، من فکر می کنم یکی از کلیدهای موفقیت در سرمایه گذاری این است که باید همواره یک ماشین یادگیری باشیم؛ من که سعی می کنم باشم. مطمئناً احساس می کنم در ۱۸ ماه گذشته چیزهای زیادی یاد گرفته ام (و فراتر از آن، من همیشه به دنبال یادگیری روش هایی برای “یادگیری بهتر” هستم) به عنوان بخشی از این فرآیند یادگیری، معمولا یک یا دو بار در سال یک نقل قول از بافت وجود دارد که واقعا در مورد من صدق می کند و باعث می شود یک درس جدید را به بخش ناخودآگاه ذهنم بسپارم. بنابراین تصمیم گرفتم یک مجموعه شش ماهانه تهیه کنم که در آن نقل قول هایی از وارن بافت را بنویسم که در شش ماه گذشته درس بزرگی از آن ها گرفته ام.
به نظرتان کدام نقل قول را برای شروع انتخاب کرده ام؟ یک نقل قول که در مورد نظم و انضباط است. او تعدادی زیادی جملات درباره دیسیپلین دارد اما من این یکی را انتخاب می کنم.
“برای موفقیت در سرمایه گذاری در طول زندگی نیازی به IQ بالا، بینش تجاری غیرمعمول یا اطلاعات خاص نیست. آنچه مورد نیاز است، یک چارچوب فکری مناسب برای تصمیم گیری و توانایی حفظ آن چارچوب دربرابر تخریب توسط احساسات است. شما باید نظم عاطفی داشته باشید”
فکر می کنید چرا این نقل قول را برای شروع انتخاب کردم؟
من همیشه ارزش نظم و انضباط را در زندگی شخصی می دانستم، اما نیمه اول سال ۲۰۲۲ به من نشان داد که نظم و انضباط در معامله گری و سرمایه گذاری نیز چقدر حیاتی است.
داستان علاقه من به بستنی یک شوخی همیشگی بین من و همسرم است. من عاشق شیرینی هستم. اگر یک بستنی بزرگ با طعم مورد علاقه من را بخریم، قبل از اینکه به وعده بعدی برسد من آن را تمام کرده ام! فقط دو راه برای کنترل اشتهای سیری ناپذیر من نسبت به بستنی پیدا کرده ایم.
- برای من، اینکه رژیم بدون قند داشته باشم.
- برای او، اینکه هنگام خرید بستنی بگوید “این بستنی برای تو نیست”، به این معنی که من مجاز به خوردن آن نیستم.
بنابراین تنها راه من برای رعایت نظم و انضباط و نه گفتن به بستنی و بسیاری از شیرینی های دیگر این است که هرگز به آن لب نزنم. بدون هیچ استثنائی مانند، “امشب فقط یک قاشق”. در واقع یا پرهیز کامل یا پرخوری کامل، حد وسط وجود ندارد.
این موضوع چه ربطی به سرمایه گذاری دارد؟
با نگاه به گذشته، بدیهی است که بسیاری از سهام (به ویژه سهام در حال رشد/ یا سهام فناوری) خیلی خوش بینانه قیمت گذاری شده اند یا به عبارتی بیش از حد ارزشگذاری شده اند. بسیاری از این سهام نسبت به سطوح قبل از کووید، بیش از دو برابر شده و به سرعت در حال رشد بودند. در حالی که این شرکت ها سودآور نبودند، سرمایه گذاران به تقاضای عظیم برای کالاها و خدمات نگاه می کردند و می گفتند: “سودهای فعلی را فراموش کنید. زمانی که این شرکت ۲۵ درصد از تقاضای کل را تصاحب کند، ارزش زیادی خواهد داشت.”
با ادامه روند صعودی سهام، آخرین خرس ها نیز به حاشیه رفته و سرمایه گذاران برای خرید سهام در هر قیمتی صف کشیده بودند.
بسیاری از سرمایه گذاران با خرید این سهام در انتهای چرخه متضرر شدند، اما بسیاری از سرمایه گذاران زیرک با زودتر خریدن سهام به سودهای شگفت انگیز دست یافتند، و اساساً هرگز هیچ پولی را از روی میز برنداشتند تا در زمان مناسب با استفاده از معاملات رفت و برگشتی (Round-trip trading) سهام را در بالاترین قیمت بفروشند.
توضیح: معاملات رفت و برگشتی (Round-trip trading) معمولاً به عمل غیراخلاقی بارها و بارها خرید و فروش یک اوراق بهادار گفته می شود تا دیگران را گمراه کند که تقاضا برای آن سهام بیشتر از آنچه که به نظر می رسد، وجود دارد.
بدیهی است که داستان فوق کمی ساده تر از واقعیت است، اما اگر بازارها را از نزدیک دنبال کنید، نمونه های متعددی از سهام و شرکت هایی که در مورد آن ها صحبت می کنم را می شناسید.
در هر صورت، من اینجا نیامده ام تا از سرمایه گذار خاصی نام ببرم. من هم مطمئناً از این خط فکری مصون نبوده ام. من چندین معامله بزرگ داشتم که مستقیماً در حال بالا رفتن بودند و به اهداف قیمتی من رسیدند (یا از آن هم فراتر رفتند)، با این حال آن ها را تا حدودی به دلیل ملاحظات مالیاتی نفروختم. اما دلیل اصلی من برای نفروختن این بود که سهام همچنان بالا می رفت و من فکر میکردم شرکت چقدر خوب عمل کرده است و مدیریت آن از هوای رقیق نیز ارزش ایجاد می کند!
به عنوان مثال، تصور کنید سهامی را به قیمت ۵۰ دلار خریده بودم و فکر می کردم که ارزش آن ۱۰۰ دلار است. به یاد دارم تنها چند هفته منتظر ماندم و قیمت آن به تقریبا ۹۵ تا ۱۰۵ دلار افزایش یافت و من با خود گفتم: “نباید بفروشم! الان بدهی مالیاتی سنگینی برایم خواهد داشت، در صورتی که با مدیریت آن، سود مرکب به قدری می شود که همچنان پس از پرداخت مالیات نیز، بازدهی با ریسک تعدیل شده مناسبی دریافت خواهم کرد”. بطور کلی، سهامی که از آن ها یاد می کنم در حال حاضر همگی در محدوده ای بین ۵۰ تا ۷۰ دلار معامله می شوند.
با نگاه به گذشته، همیشه من به شرکت های مورد علاقه ام با توجه به حداکثر تقاضای موجود برای محصولات آن ها نگاه می کردم و سعی می کردم خودم را قانع کنم تا آن ها را بخرم و اجازه دهم که تا ابد به رشد و ایجاد سود مرکب برای من ادامه دهند.
یکی از مقصرهای اصلی در این مورد برای من، شرکت تولید دستگاه ورزشی پلوتون (Peloton) بود. من در سال گذشته بدون توقف در مورد این شرکت نوشتم و این تا حدی به این دلیل بود که من همواره در حال ورزش با دستگاه ورزشی این شرکت بودم. همچنین این مسئله به این دلیل بود که فکر می کردم پلوتون یک شرکت پیشرو در بازار خواهد بود که حداکثر تقاضای موجود را در دست می گیرد و به زودی، می تواند فرصت خرید فوق العاده دیگری مانند آمازون (Amazon)، تسلا (Tesle) یا نتفلیکس (Netflix) باشد.
در زمانی که شرکت افزایش سرمایه داده بود، مقالهای با عنوان “سهام پلوتون را با مسئولیت خودتان بفروشید” نوشتم، شرم آور است! زمانی که سهام آن در حدود ۱۰۰ دلار بود، و هیچ ایرادی در کار آن ها که افزایش سرمایه دادند و تمام اعتبار شرکت را بلعیدند، نمی دیدم. زمانی که من در مورد پلوتون صحبت می کردم سهام آن در محدوده ۸۰ دلار بود، و اکنون قیمتش تک رقمی شده و دیگر حتی هیچ علاقه ای نیز به آن ندارم. بله، شرایط تغییر کرده است، اما اگر علاقه مند بودن به یک سهام در محدوده ۸۰ دلار و عدم علاقه به آن در محدوده ۸ دلار آن هم تنها چند ماه بعد، نشانه یک خط فکری ضعیف و اشتباه نیست، پس چیست؟
اما این ها چه ربطی به اعتیاد من به بستنی، و نقل قول وارن بافت در مورد نظم و انضباط دارد؟
سرمایه گذاری سخت است. افراد باهوش زیادی وجود دارند که ایده های هوشمندانه زیادی را مطرح می کنند. به طور فزاینده ای، فکر می کنم بخشی از هنر سرمایه گذاری داشتن نظم و انضباط برای نه گفتن است.
به فرصت هایی که تنها “خوب به نظر می رسند” نه بگویید. به ایده هایی که کاملا در محدوده شناخته شده شما قرار نمی گیرند و به قدر کافی درباره آن ها نمی دانید، نه بگویید. به گرفتن تنها یک بروشور کوچک در مورد ایده هایی که به طور کامل در مورد آن ها تحقیق نکرده اید، نه بگویید.

ساده به نظر می رسد. اما اینکه تمام وقت خود را صرف تحقیق در مورد سهام و صحبت با سرمایه گذاران هوشمند دیگر کنید، واقعاً سخت است. راحت است که اجازه دهید تنها اندکی از نظم و انضباط خود منحرف شوید، اما قبل از اینکه متوجه شوید خودتان را در حال خوردن یک ظرف بزرگ از گیلاس می یابید. منظورم خرید سبدی از شرکت های در حال رشدی است که سودآور نیستند، اما همه با آن ها به بازدهی های بیشتر از ۵۰% رسیده اند و در مقایسه با حداکثر بازار در دسترس برای محصولاتشان (TAM) و پتانسیل رشد عظیمشان، ارزان به نظر می رسند.
زندگی می تواند به سرعت شما را به دام بیندازد. خوردن “فقط یک لیوان بستنی” می تواند به سرعت به خوردن یک عدد بستنی بعد از هر وعده شام به مدت دو هفته متوالی تبدیل شود و ۲ کیلوگرم وزن اضافه کنید. سفته بازی ها در بازار سهام می توانند واقعاً به سرعت باعث ۹۰ درصد کاهش در قیمت سهام شوند، و مهم نیست که چقدر معامله شما روی آن کوچک است. وقتی روی یک معامله ۹۰% ضرر می کنید، در نهایت تاثیر خود را بر بازده شما می گذارد!
برای من، داشتن نظم و انضباط برای نه گفتن، به معنای نه گفتن به شرکت هایی است که جریان نقدی آزاد زیادی از خود بجا نمی گذارند (یا برنامه ای برای انجام این کار در کوتاه مدت ندارند). بله، می دانم که این امر مانع از رشد بسیاری از کسب و کارهای واقعاً جذابی می شود که سودآورد نیستند، اما من آموخته ام که داشتن پشتیبانی جریان نقدی برای متقاعد شدن درباره خوب بودن یک شرکت برای من بسیار حیاتی است.
اگر شرکتی پشتیبانی جریان نقدی را نداشته باشد، احتمالاً برای من مناسب نیست. من در مورد آن قانع نمی شوم و نمی توانم معاملات خوبی روی آن داشته باشم. اگر بالا رفت نمی دانم چه زمانی آن را بفروشم، و اگر کاهش یافت نمی توانم تصمیم بگیرم که آیا یک فرصت خرید است یا نشانه ای است که تمام محاسباتم اشتباه بوده است.
این بدان معنا نیست که من نمی توانم از شرکت هایی که جریان نقدی ندارند چیزی بفهمم. یا بدان معنا نیست که نمی توانم آن ها را مطالعه کنم، درباره آن ها تحقیق کنم، یا به این فکر نکنم که چگونه آن ها با بقیه تفکرات من مطابقت دارند و بر شرکت هایی که در آن ها سرمایه گذاری می کنم تأثیر می گذارند.
من فقط باید نظم و انضباط کافی داشته باشم که آن ها را نخرم.
یک حوزه دیگر نیز وجود دارد که کاملاً با نظم و انضباط تناسب دارد و شایان ذکر است. من همیشه یک شکاک بزرگ نسبت به بیت کوین (Bitcoin) و کریپتوکارنسی ها (Cryptocurrencies) بوده ام.
زمانی که آن “دارایی ها” مستقیماً در حال حرکت به سمت بالا بودند، من زمان زیادی را صرف نگاه کردن و فکر کردن در مورد آن ها کردم. هر پروژه رمزنگاری که به آن نگاه می کردم، فکر می کردم بازآفرینی فوق العاده ناکارآمدی از مشکلاتی است که قبلاً حل شده اند، یا اغلب فکر می کردم تنها یک طرح پانزی (Ponzi Scheme) هستند. اما وقتی بقیه به من گفتند که کریپتو دنیا را تغییر می دهد، به تحقیق ادامه دادم و سرم را به علامت بله تکان دادم، زیرا قیمت های کریپتو به شدت در حال بالا رفتن بود و این افراد روز به روز ثروتمندتر می شدند.
در واقع، به پروژه ای نگاه می کنم، و با خود فکر می کنم “احمقانه و غیراقتصادی به نظر می رسد یا به نظر می رسد که یک طرح پانزی باشد”…. اما همچنان به تحقیق درباره آن ادامه می دهم زیرا افراد زیادی قبلا از طریق آن ثروتمند شده اند. با نگاه به گذشته، آن تحقیق ها در حقیقت فقط زمانم را تلف کرد، و آن پروژه ها هم در واقع عمدتاً پانزی یا واقعاً احمقانه بودند.
من در مورد برخی از سهام میم (meme stocks) که در اوایل سال ۲۰۲۲ سر به فلک کشیدند و متعاقباً سقوط کردند نیز، همین احساس را دارم. همیشه کاملاً واضح به نظر می رسید که برخی از فین تک ها ( شرکت های فناوری مالی) که سر به فلک می کشیدند، از منظر کسب و کار و اقتصاد افتضاح بودند و تنها یک پلتفرم زیبا و آراسته شده (که گاهی آن هم افتضاح بود) بر پایه یک کسب و کار ضعیف دیگر بودند (مانند بیمه، بانک، و غیره؛ چیزی شبیه به شرکت Lemonade با نماد LMND). وقتی آن سهم ها مستقیماً در حال بالا رفتن بودند، تمایل داشتم حرف افرادی را که می گفتند این شرکت ها قرار است دنیا را تغییر دهند باور کنم، حتی با اینکه به نظر می رسید اکثر آن ها به جز گفتن “فناوری در حال تغییر جهان است” تحقیقات دیگری انجام نداده اند.
در ادامه اما سعی می کنم نظم و انضباط داشته باشم و به چیزهایی که به وضوح احمقانه است نه بگویم. همچنین سعی می کنم وقتی یکی از آن ها را دوباره دیدم، بجای اینکه فقط بگویم پانزی! پانزی! کار مفیدتری انجام دهم. من نمی خواهم کسی باشم که در شبکه تلوزیونی CNBC فریاد می زند فلان چیز احمقانه است، اما دفعه بعد که چیزی احمقانه مانند استیبل کوین ها یا ارزهای دیجیتالی دیدم که به ازای استیک کردن ۲۰ درصد بازدهی می دهند، می دانم چه کار کنم. فوراً می گویم: “نه، این یک ایده احمقانه است و احتمالاً یک پانزی باشد” و از آن رد می شوم و یا ایمیلم را می بندم.
توضیح ۱: طرح پانزی نوعی کلاه برداری است که سرمایه گذاران را فریب می دهد و با پول سرمایه گذاران جدید به سرمایه گذاران قبلی سود می پردازد.
توضیح ۲: سهام میم یا meme stock، به سهام شرکتی اطلاق می شود که به صورت آنلاین و از طریق پلتفرم های رسانه های اجتماعی طرفدارانی شبیه به یک فرقه به دست آورده است.
نظم و انضباط اهمیت بسیار زیادی دارد و در معامله گری و سرمایه گذاری به آن نیاز است! به گمانه زنی ها نه بگویید. به شرکت هایی که درباره آن ها شناخت کافی ندارید، نه بگویید. منتظر بمانید تا فرصت ها شما را پیدا کنند.
این مقاله توسط اندرو واکر (Andrew Walker)، مدیر پورتفولیوی Rengeley Capital به رشته تحریر در آمده است.
برای ارسال نظر باید وارد شوید ورود