بلاکتوپیا
آیا نیک سابو (Nick Szabo) ساتوشی ناکاموتو است؟
نیک سابو (Nick Szabo) قبل از اینکه بیت کوین (Bitcoin) اختراع شود، در سال ۱۹۹۸ روی یک ارز دیجیتال با نام بیت گلد (BitGold) کار می کرد. این محقق و دانشمند کامپیوتر ارتباطات زیادی با پیشگامان فضای کریپتو مانند هال فینی (Hal Finney) و وی دای (Wei Dai) داشته است.

منتشر شده
2 ماه پیشدر

نیک سابو (Nick Szabo) همان ساتوشی ناکاموتو است. این جمله را برای اولین بار دومینیک فریزبی در کتاب “بیت کوین: آینده پول” مطرح کرد. البته مشارکت های سابو در توسعه وایت پیپر بیت کوین و تلاش های او برای تلفیق رمزنگاری و پول برای پرداخت های دیجیتال، او را به فردی پیشگام در دنیای بلاکچین تبدیل کرد. جالب است بدانید که حقایق زیادی پیرامون گذشته و حال او وجود دارند که می توان او را به عنوان ساتوشی ناکاموتو (Satoshi Nakamoto) معرفی کرد.
نیک سابو (Nick Szabo) کیست؟
نیک سابو (Nick Szabo) در ۵ آوریل ۱۹۶۴ در آمریکا متولد شد. او در سال ۱۹۸۹ از دانشگاه واشینگتون در رشته علوم کامپیوتر فارغ التحصیل شد و بعدا مدرک حقوق خود را از دانشگاه جورج واشینگتون اخذ کرد. او مقام کرسی افتخاری دانشگاه فرانسیسکو ماروکین را هم در رزومه آکادمیک خود دارد.
نیک سابو خودش را به عنوان یک فرد پیشگام در فضای بلاکچین، رمز ارزها و قراردادهای هوشمند معرفی می کند. او قبل از اینکه بیت کوین (Bitcoin) اختراع شود، در سال ۱۹۹۸ روی یک ارز دیجیتال با نام بیت گلد (BitGold) کار می کرد. این محقق و دانشمند کامپیوتر ارتباطات زیادی با پیشگامان فضای کریپتو مانند هال فینی (Hal Finney) و وی دای (Wei Dai) داشته است.
داستان نیک سابو در مقایسه با دیگر افراد برجسته در فضای بیت کوین، به خوبی مستند نشده است و در این میان خلاهایی تاریخی و اطلاعاتی به همراه بسیاری حقایق دیگر وجود دارند که بسیاری را متقاعد می سازد که نیک ممکن است همان ساتوشی ناکاموتو باشد.
نیک سابو (Nick Szabo) و بیت گلد (BitGold)
نیک سابو، در سال ۲۰۰۵ پست وبلاگی را منتشر کرد و در آن به مشکلات ارزهای فیات اشاره کرد. او ابراز داشت که مشکل ارز فیات این است که تحت تاثیر افراد ثالث است و به همین دلیل است که در قرن بیستم شاهد تورم های عظیمی در گوشه و کنار جهان بوده ایم. او در این پست، ضعف پول کلاسیک را تماما به تصویر کشید.
بعد از اینکه سابو در آن پست به توصیف بیت گلد به عنوان یک زنجیره غیر قابل جعل پرداخت، به سیستم گواه اثبات کار (PoW) قابل استفاده مجدد هال فینی اشاره می کند و نتیجه گیری می کند که پول نباید تحت تاثیر تورم قرار گیرد. این سخنان او، شباهت های زیادی با مفاهیم تعریف شده در وایت پیپر بیت کوین دارد. نیک سابو از خطرات حکومت ها به خوبی آگاه بود و این را از پدرش آموخته بود که تجربه خشونت و ارعاب رژیم کمونیست را در دهه ۱۹۵۰ داشت.
تاریخ انتشار پست وبلاگ مورد بحث، ۲۷ دسامبر سال ۲۰۰۸ است. اما این پست در واقع در سال ۲۰۰۵ منتشر شده است. اینکه چرا نیک تاریخ را ویرایش کرده است، برای بسیاری به عنوان معما باقی مانده است. لینک این پست تایید می کند که تاریخ انتشار سال ۲۰۰۵ بوده است. بسیاری بر این باورند که دلیل این کار سابو این بوده که تاریخ پست او قبل از بیت کوین نباشد و او تلاش داشته که هویت خود را پنهان کند.

جالب است بدانید، در حالیکه هال فینی، وی دای و دیگران مکاتباتی با ساتوشی داشته اند و در معرض عموم قرار گرفته است، اما بین نیک سابو و ساتوشی هیچ ایمیلی رد و بدل نشده است!
سکوت نسبی بعد از انتشار بیت کوین و یک ویدیوی عجیب
بعد از عرضه بیت کوین در سوم ژانویه ۲۰۰۹، انتظار می رفت که سابو با هیجان زیادی به نوشتن پست هایی در مورد این پروژه جدید بپردازد، اما این امر صورت نگرفت و فعالیت وبلاگ نویسی او از سال ۲۰۰۹ کم شد و از بیش از ۲۵ پست در سال به تعداد کمی به روز رسانی سالانه رسید.
جالب است بدانید که در همان ماه راه اندازی بیت کوین، نیک سابو در یک پست ویدیویی به نمایش تعدادی خودرو پرداخت که سعی می کنند مکانیسم کنترل ترافیک را در یک چراغ قرمز کنار بزنند. بسیاری بر این باورند که این پست به راه حل بیت کوین برای مشکل دوبار خرج کردن (Double Spending) اشاره دارد که رمزنگاران و حامیان پول نقد دیجیتال با آن مواجه بودند.
لغزش فرویدی
طی مصاحبه ای در سال ۲۰۱۷، نیک سابو حرف هایی را بر زبان آورد که به شکلی خود را به عنوان خالق بیت کوین معرفی کرد. بسیاری از افراد کنجکاو، این سخنان و لغزش های گفتاری را فراموش نمی کنند و آن ها را نوعی افشا سازی ناخود آگاه حقیقت می دانند. در این مصاحبه، مجری برنامه از سابو در مورد بلاک های بزرگتر و راه حل های لایه دوم پرسید و سابو در جواب گفت:
“من قطعا به سمت لایه دوم می روم، منظورم این است که من بیت کوی… گلد را با دو لایه طراحی کرده ام.”
او به اشتباه بیت گلد را بیت کوین تلفظ کرد و سریعا اشتباه خود را تصحیح کرد. به گفته خیلی از افراد ممکن است این امر تنها یک اشتباه لفظی باشد و برخی معتقدند به دلیل اینکه وی خالق واقعی بیت کوین است این اشتباه ناخودآگاه رخ داده است و وی به گونه ای دست خود را رو کرده است.
یک نام می تواند نشانگر چه چیزی باشد؟
نیک سابو فرزند یک بومی مجارستان است و او ابراز دارد که این یکی از دلایل آمدن او به فضای کریپتو است. هدف او از آمدن به این فضا، جستجوی راه حل هایی برای پول بوده که خشونت کمتری داشته باشند. او در یک مصاحبه در سال ۲۰۱۸ به این نکته اشاره کرد و اظهار داشت که اگر متولد و بزرگ شده ایالات متحده باشید، احتمالا چندان اطلاعاتی در مورد پتانسیل حکومت ها برای سوء استفاده نخواهید داشت.
اغلب در مورد ایمیلی صحبت می شود که ناکاموتو به هال فینی فرستاد و در آن ابراز داشته بود که دست به کار مخاطره آمیزی زده است و آدرسی با حروف اول نام و فامیل خود (NS) ایجاد کرده است. بسیاری بر این باورند که منظور از این حروف، ناکاموتو ساتوشی است که به سبک ژاپنی آورده شده است که در آن نام خانوادگی قبل از اسم کوچک می آید. اما عده ای نیز بر این باورند که منظور از این حروف نیک سابو است.
موعد رازگشایی معمای حل نشده
هال فینی در سال ۲۰۱۳ در فروم bitcointalk.org اظهار داشت که از مدت ها قبل علاقه مند به طرح های پرداخت رمزنگاری بوده است. او همچنین ابراز داشت که خوش شانس بوده که با وی دای و نیک سابو مکاتبات گسترده ای داشته است که در وی اقرار کرد که ایده هایی را طراحی کرده است که منجر به تحقق بیت کوین شده است.
البته مسائلی هم در این میان وجود دارند که این تئوری را تا حدی از واقعیت دور می کنند. فرضا خالق بیت گلد همیشه اظهار داشته که آن را طوری طراحی کرده که یک سیستم دو لایه باشد. سابو به پشتیبانی از لایه دوم بیت کوین نیز پرداخت که با نام شبکه لایتنینگ (Lightning network) شناخته شده است.
شایعاتی درباره اینکه نیک سزابو ساتوشی ناکاموتو است وجود دارد. مرکز زبان شناسی دانشگاه آستون در سال ۲۰۱۴ برای تعیین هویت ناکاموتو تحقیقی انجام دادند و به نتیجه رسیدند که براساس شباهت های زبانی نیک سابو همان ساتوشی ناکاموتو است!
در سال ۲۰۲۱ ثروت نیک سابو ۵ میلیون دلار برآورد شده بود.
شاید دوست داشته باشید
بلاگ
چرا باید به معامله گر بودن خود افتخار کنید؟
معامله گران، بخش بسیار مهمی از اکوسیستم مالی هستند. یک معامله گر کسی است که آنچه را که خودش به دست می آورد تصاحب می کند نه آنچه را که خودش کسب نکرده است یا سزاوار آن نیست”

منتشر شده
1 روز پیشدر
مهر 9, 1402
در جامعه دیدگاه منفی نسبت به معامله گری وجود دارد. در این مطلب، سعی داریم در مورد جنبه های مثبت حرفه معامله گری و اینکه چرا یک معامله گر باید نسبت به موقعیت شغلی خودش احساس غرور کند، توضیح دهیم.
برخی عقیده دارند: “یک معامله گر چیزی را خلق یا تولید نمی کند” که این دیدگاه اشتباه است.
در تاریخ تمدن، این معامله گران بودند که با خرید و فروش کالاها در بازار، تجارت و اقتصادها را خلق کرده اند. از لحاظ تاریخی کالاهایی مثل ابریشم، ادویه ها، روغن زیتون، جواهرات، رنگ ها، نمک و بسیاری از کالاهای دیگر در دوران باستان فِنیقیان (Phoenicians) و تمدن بابل (Babylonians) معامله می شدند.
این معامله گران، هزاران سال پیش پایه های سیستم اقتصادی مدرن و نظام سرمایه داری یا کاپیتالیسم (Capitalism) را راه انداری کرده اند و رشد داده اند. شاید بتوان گفت که معامله گران، خالق دنیای مدرن تجارت و اقتصاد نیز هستند.
معامله گران مدرن امروز، مانند گذشته داد و ستد نمی کنند و در حال معامله کردن بر روی دارایی های دیجیتال هستند. این دارایی ها شاید در دنیای ارتباطات به صورت مجازی باشند، اما در حقیقت، ماهیت آن ها به شرکت ها، قیمت کالاها و ارزهای واقعی کشورها گره خورده اند و مبنایی برای ارزشگذاری های حقیقی آن ها هستند.
زمانی که مردم بنزین می زنند، موقع صبحانه آب پرتقال می خورند و یا در جشن نامزدی خود، انگشتری هدیه می دهند، در واقع در ایستگاه آخر بازار معامله گری کامودیتی ها (کالاها)، قرار گرفته اند. اگر برای یک شرکت که به تازگی در بورس عرضه عمومی (عرضه اولیه) شده است، کار می کنید و یا از محصولات و خدمات این شرکت خریداری می کنید، شاید کمی تصورش سخت باشد، اما شما در انتهای گزارشات درآمدی و مالی این شرکت ها قرار دارید.
- معامله گران، بخش بسیار مهمی از اکوسیستم مالی هستند.
- یک معامله گر، سیستم معاملاتی خود را خلق می کند.
- معامله گران، نقدشوندگی در بازار ایجاد می کنند و اسپرد (Spread: اختلاف قیمت خرید و فروش) را کاهش می دهند.
- معامله گران، زمانی که یک سرمایه گذار می خواهد دارایی را بفروشد، سرمایه خرید آن دارایی را مهیا می کنند.
- معامله گران، زمانی که شرکت ها سهام خود را عرضه اولیه می کنند و در دسترس عموم قرار می دهند، سرمایه برای شرکت ها جمع آوری می کنند.
- معامله گران، در اصلاحات قیمتی بازار وارد خرید می شوند و نمی گذارند فشار فروش و کمبود نقدینگی، به جامعه منتقل شود.
- معامله گران از سرمایه خود خیریه های بسیاری تاسیس کردند تا به افراد کم بضاعت کمک کنند.
- معامله گران ثروتمند کمک های زیادی به کمپین ها سیاسی می کنند.
- مدیران حرفه ای صندوق هایپوشش ریسک (Hedge Fund) بسیاری از مشتریان خود را ثروتمند کرده اند.
- معامله گران موفق زندگی خوبی برای خانواده خود فراهم کرده اند.
- مربیان معامله گری خوب به دانش آموزان خود چیزهای زیادی در مورد خودشان آموزش می دهند که می تواند زندگی آن ها را تغییر دهد.
زمانی که بازارها سقوط می کنند، بسیاری از افراد، معامله گران را مقصر می دانند و بیان می کنند “سفته بازارن محرک ریزش بازار بودند!” اما زمانی که معامله گران در سقوط بازار اقدام به خرید می کنند و از ریزش بیشتر جلوگیری می کنند، کسی از آن ها تشکر نمی کند!
بسیاری اوقات فروشندگان به دلیل ریزش بازار مورد حمله قرار گرفتند، اما کسی درک نمی کند که این افراد بعدها مجبور هستند باز هم به بازار آمده و خرید انجام دهند (در بازارهای دو طرفه باید پوزیشن فروش خود را مجددا خریداری نمایند). معامله گران ریسک می کنند و هیچ تضمینی برای موفقیت وجود ندارد. ضمنا فراموش نکنیم که اگر معامله گری ساده بود، همه آن را انجام می دادند.
- در این جا ۱۵ دلیل برای این که چرا باید به معامله گر بودن خود افتخار کنیم، آورده ایم.
- شما شجاعت ریسک دارید که عده ای کمی از افراد چنین ویژگی دارند.
- معامله گری اگر درست انجام شود مانند بسیاری از کسب و کارها می تواند موفقیت آمیز باشد. یک معامله گر باید افتخار کند که کارآفرین است.
- یک معامله گر میتواند از معامله ارزها سود کسب کند و قربانی تنزل یا کاهش قدرت پول داخل جیب خود نشود.
- به عنوان یک معامله گر فعال در بازاز سهام می توانید در درجه ای بالاتر از کارمند و در رتبه ای مساوی با صاحب کسب و کار به معامله سهام بپردازید.
- معامله گر می تواند از درآمد و فروش شرکت سود کسب کند و تنها محدود به حقوق نباشد.
- یک معامله گر سود ده شبیه به ورزشکار زبده ای است که عملکرد بهتری نسبت به بقیه در زمین بازی دارد و امتیازی بیشتری به دست می آورد.
- معامله گران حتی می توانند، آگاهانه با پول خود شرط بندی کنند.
- شما وارد صنعتی شده اید که پتانسیل درآمد نامحدودی دارد.
- شما مایلید در مورد ضعف های احساسی، غرور و کنترل خود یاد بگیرید.
- شما به اندازه کافی اعتماد به نفس دارید که در جهت مخالف بازار وارد معامله شوید.
- شما مایلید کاری انجام دهید که اکثر افراد، حاضر به انجام آن نیستند.
- بسیاری از افراد جامعه فکر می کنند شما قمارباز هستید، اما نمی دانند شما در حال طراحی کازینوی خود هستید.
- در دنیایی که همه حرف می زنند، شما مرد عمل هستید.
- در دنیایی که همه شروع می کنند، شما خاتمه می دهید.
- در دنیای منتقدان شما، سازنده هستید.
“نماد روابط حاضر بین انسان ها، نماد اخلاقی احترام انسانی، معامله گران هستند. ما که مبتنی بر ارزش ها زندگی می کنیم نه بر اساس چپاول و غارت ثروت دیگران، معامله گریم! هم از بعد جسمی و هم روحی. یک معامله گر کسی است که آنچه را که خودش به دست می آورد تصاحب می کند نه آنچه را که خودش کسب نکرده است یا سزاوار آن نیست”
Ayn Rand
- همه ما معامله گر هستیم.
- برخی زمانشان را برای حقوق معامله می کنند.
- برخی شهریه را برای مدرک معامله می کنند.
- برخی ریسک را برای سود معامله می کنند.
- برخی خوشبختی را برای امنیت معامله می کنند.
- برخی قانون را برای سیاست معامله می کنند.
- برخی اصول اخلاقی را در ازای پول معامله می کنند.
- پس همه ما معامله گر هستیم اما عده کمی این مسئله را درک می کنند.
بلاگ
نقل قولی از وارن بافت: نظم و انضباط و نه گفتن!
سرمایه گذاری سخت است. افراد باهوش زیادی وجود دارند که ایده های هوشمندانه زیادی را مطرح می کنند. به طور فزاینده ای، فکر می کنم بخشی از هنر سرمایه گذاری داشتن نظم و انضباط برای نه گفتن است.

منتشر شده
1 روز پیشدر
مهر 9, 1402
یکی از چیزهایی که درباره وارن بافت (Warren Edward Buffett) وجود دارد و من کاملا از آن متنفرم این است که او نقل قول های زیادی دارد که پس از شنیدن آن پیش خودم می گویم: “خب معلومه! چقدر پیش پا افتاده … ” و سپس چند سال بعد به چیزی برخورد می کنم و بلافاصله یکی از نقل قول های بافت به ذهنم می رسد و با خود می گویم: “خدایا! در آن جمله چه درسی بود. او چگونه این کار را می کند؟”
به هر حال، من فکر می کنم یکی از کلیدهای موفقیت در سرمایه گذاری این است که باید همواره یک ماشین یادگیری باشیم؛ من که سعی می کنم باشم. مطمئناً احساس می کنم در ۱۸ ماه گذشته چیزهای زیادی یاد گرفته ام (و فراتر از آن، من همیشه به دنبال یادگیری روش هایی برای “یادگیری بهتر” هستم) به عنوان بخشی از این فرآیند یادگیری، معمولا یک یا دو بار در سال یک نقل قول از بافت وجود دارد که واقعا در مورد من صدق می کند و باعث می شود یک درس جدید را به بخش ناخودآگاه ذهنم بسپارم. بنابراین تصمیم گرفتم یک مجموعه شش ماهانه تهیه کنم که در آن نقل قول هایی از وارن بافت را بنویسم که در شش ماه گذشته درس بزرگی از آن ها گرفته ام.
به نظرتان کدام نقل قول را برای شروع انتخاب کرده ام؟ یک نقل قول که در مورد نظم و انضباط است. او تعدادی زیادی جملات درباره دیسیپلین دارد اما من این یکی را انتخاب می کنم.
“برای موفقیت در سرمایه گذاری در طول زندگی نیازی به IQ بالا، بینش تجاری غیرمعمول یا اطلاعات خاص نیست. آنچه مورد نیاز است، یک چارچوب فکری مناسب برای تصمیم گیری و توانایی حفظ آن چارچوب دربرابر تخریب توسط احساسات است. شما باید نظم عاطفی داشته باشید”
فکر می کنید چرا این نقل قول را برای شروع انتخاب کردم؟
من همیشه ارزش نظم و انضباط را در زندگی شخصی می دانستم، اما نیمه اول سال ۲۰۲۲ به من نشان داد که نظم و انضباط در معامله گری و سرمایه گذاری نیز چقدر حیاتی است.
داستان علاقه من به بستنی یک شوخی همیشگی بین من و همسرم است. من عاشق شیرینی هستم. اگر یک بستنی بزرگ با طعم مورد علاقه من را بخریم، قبل از اینکه به وعده بعدی برسد من آن را تمام کرده ام! فقط دو راه برای کنترل اشتهای سیری ناپذیر من نسبت به بستنی پیدا کرده ایم.
- برای من، اینکه رژیم بدون قند داشته باشم.
- برای او، اینکه هنگام خرید بستنی بگوید “این بستنی برای تو نیست”، به این معنی که من مجاز به خوردن آن نیستم.
بنابراین تنها راه من برای رعایت نظم و انضباط و نه گفتن به بستنی و بسیاری از شیرینی های دیگر این است که هرگز به آن لب نزنم. بدون هیچ استثنائی مانند، “امشب فقط یک قاشق”. در واقع یا پرهیز کامل یا پرخوری کامل، حد وسط وجود ندارد.
این موضوع چه ربطی به سرمایه گذاری دارد؟
با نگاه به گذشته، بدیهی است که بسیاری از سهام (به ویژه سهام در حال رشد/ یا سهام فناوری) خیلی خوش بینانه قیمت گذاری شده اند یا به عبارتی بیش از حد ارزشگذاری شده اند. بسیاری از این سهام نسبت به سطوح قبل از کووید، بیش از دو برابر شده و به سرعت در حال رشد بودند. در حالی که این شرکت ها سودآور نبودند، سرمایه گذاران به تقاضای عظیم برای کالاها و خدمات نگاه می کردند و می گفتند: “سودهای فعلی را فراموش کنید. زمانی که این شرکت ۲۵ درصد از تقاضای کل را تصاحب کند، ارزش زیادی خواهد داشت.”
با ادامه روند صعودی سهام، آخرین خرس ها نیز به حاشیه رفته و سرمایه گذاران برای خرید سهام در هر قیمتی صف کشیده بودند.
بسیاری از سرمایه گذاران با خرید این سهام در انتهای چرخه متضرر شدند، اما بسیاری از سرمایه گذاران زیرک با زودتر خریدن سهام به سودهای شگفت انگیز دست یافتند، و اساساً هرگز هیچ پولی را از روی میز برنداشتند تا در زمان مناسب با استفاده از معاملات رفت و برگشتی (Round-trip trading) سهام را در بالاترین قیمت بفروشند.
توضیح: معاملات رفت و برگشتی (Round-trip trading) معمولاً به عمل غیراخلاقی بارها و بارها خرید و فروش یک اوراق بهادار گفته می شود تا دیگران را گمراه کند که تقاضا برای آن سهام بیشتر از آنچه که به نظر می رسد، وجود دارد.
بدیهی است که داستان فوق کمی ساده تر از واقعیت است، اما اگر بازارها را از نزدیک دنبال کنید، نمونه های متعددی از سهام و شرکت هایی که در مورد آن ها صحبت می کنم را می شناسید.
در هر صورت، من اینجا نیامده ام تا از سرمایه گذار خاصی نام ببرم. من هم مطمئناً از این خط فکری مصون نبوده ام. من چندین معامله بزرگ داشتم که مستقیماً در حال بالا رفتن بودند و به اهداف قیمتی من رسیدند (یا از آن هم فراتر رفتند)، با این حال آن ها را تا حدودی به دلیل ملاحظات مالیاتی نفروختم. اما دلیل اصلی من برای نفروختن این بود که سهام همچنان بالا می رفت و من فکر میکردم شرکت چقدر خوب عمل کرده است و مدیریت آن از هوای رقیق نیز ارزش ایجاد می کند!
به عنوان مثال، تصور کنید سهامی را به قیمت ۵۰ دلار خریده بودم و فکر می کردم که ارزش آن ۱۰۰ دلار است. به یاد دارم تنها چند هفته منتظر ماندم و قیمت آن به تقریبا ۹۵ تا ۱۰۵ دلار افزایش یافت و من با خود گفتم: “نباید بفروشم! الان بدهی مالیاتی سنگینی برایم خواهد داشت، در صورتی که با مدیریت آن، سود مرکب به قدری می شود که همچنان پس از پرداخت مالیات نیز، بازدهی با ریسک تعدیل شده مناسبی دریافت خواهم کرد”. بطور کلی، سهامی که از آن ها یاد می کنم در حال حاضر همگی در محدوده ای بین ۵۰ تا ۷۰ دلار معامله می شوند.
با نگاه به گذشته، همیشه من به شرکت های مورد علاقه ام با توجه به حداکثر تقاضای موجود برای محصولات آن ها نگاه می کردم و سعی می کردم خودم را قانع کنم تا آن ها را بخرم و اجازه دهم که تا ابد به رشد و ایجاد سود مرکب برای من ادامه دهند.
یکی از مقصرهای اصلی در این مورد برای من، شرکت تولید دستگاه ورزشی پلوتون (Peloton) بود. من در سال گذشته بدون توقف در مورد این شرکت نوشتم و این تا حدی به این دلیل بود که من همواره در حال ورزش با دستگاه ورزشی این شرکت بودم. همچنین این مسئله به این دلیل بود که فکر می کردم پلوتون یک شرکت پیشرو در بازار خواهد بود که حداکثر تقاضای موجود را در دست می گیرد و به زودی، می تواند فرصت خرید فوق العاده دیگری مانند آمازون (Amazon)، تسلا (Tesle) یا نتفلیکس (Netflix) باشد.
در زمانی که شرکت افزایش سرمایه داده بود، مقالهای با عنوان “سهام پلوتون را با مسئولیت خودتان بفروشید” نوشتم، شرم آور است! زمانی که سهام آن در حدود ۱۰۰ دلار بود، و هیچ ایرادی در کار آن ها که افزایش سرمایه دادند و تمام اعتبار شرکت را بلعیدند، نمی دیدم. زمانی که من در مورد پلوتون صحبت می کردم سهام آن در محدوده ۸۰ دلار بود، و اکنون قیمتش تک رقمی شده و دیگر حتی هیچ علاقه ای نیز به آن ندارم. بله، شرایط تغییر کرده است، اما اگر علاقه مند بودن به یک سهام در محدوده ۸۰ دلار و عدم علاقه به آن در محدوده ۸ دلار آن هم تنها چند ماه بعد، نشانه یک خط فکری ضعیف و اشتباه نیست، پس چیست؟
اما این ها چه ربطی به اعتیاد من به بستنی، و نقل قول وارن بافت در مورد نظم و انضباط دارد؟
سرمایه گذاری سخت است. افراد باهوش زیادی وجود دارند که ایده های هوشمندانه زیادی را مطرح می کنند. به طور فزاینده ای، فکر می کنم بخشی از هنر سرمایه گذاری داشتن نظم و انضباط برای نه گفتن است.
به فرصت هایی که تنها “خوب به نظر می رسند” نه بگویید. به ایده هایی که کاملا در محدوده شناخته شده شما قرار نمی گیرند و به قدر کافی درباره آن ها نمی دانید، نه بگویید. به گرفتن تنها یک بروشور کوچک در مورد ایده هایی که به طور کامل در مورد آن ها تحقیق نکرده اید، نه بگویید.

ساده به نظر می رسد. اما اینکه تمام وقت خود را صرف تحقیق در مورد سهام و صحبت با سرمایه گذاران هوشمند دیگر کنید، واقعاً سخت است. راحت است که اجازه دهید تنها اندکی از نظم و انضباط خود منحرف شوید، اما قبل از اینکه متوجه شوید خودتان را در حال خوردن یک ظرف بزرگ از گیلاس می یابید. منظورم خرید سبدی از شرکت های در حال رشدی است که سودآور نیستند، اما همه با آن ها به بازدهی های بیشتر از ۵۰% رسیده اند و در مقایسه با حداکثر بازار در دسترس برای محصولاتشان (TAM) و پتانسیل رشد عظیمشان، ارزان به نظر می رسند.
زندگی می تواند به سرعت شما را به دام بیندازد. خوردن “فقط یک لیوان بستنی” می تواند به سرعت به خوردن یک عدد بستنی بعد از هر وعده شام به مدت دو هفته متوالی تبدیل شود و ۲ کیلوگرم وزن اضافه کنید. سفته بازی ها در بازار سهام می توانند واقعاً به سرعت باعث ۹۰ درصد کاهش در قیمت سهام شوند، و مهم نیست که چقدر معامله شما روی آن کوچک است. وقتی روی یک معامله ۹۰% ضرر می کنید، در نهایت تاثیر خود را بر بازده شما می گذارد!
برای من، داشتن نظم و انضباط برای نه گفتن، به معنای نه گفتن به شرکت هایی است که جریان نقدی آزاد زیادی از خود بجا نمی گذارند (یا برنامه ای برای انجام این کار در کوتاه مدت ندارند). بله، می دانم که این امر مانع از رشد بسیاری از کسب و کارهای واقعاً جذابی می شود که سودآورد نیستند، اما من آموخته ام که داشتن پشتیبانی جریان نقدی برای متقاعد شدن درباره خوب بودن یک شرکت برای من بسیار حیاتی است.
اگر شرکتی پشتیبانی جریان نقدی را نداشته باشد، احتمالاً برای من مناسب نیست. من در مورد آن قانع نمی شوم و نمی توانم معاملات خوبی روی آن داشته باشم. اگر بالا رفت نمی دانم چه زمانی آن را بفروشم، و اگر کاهش یافت نمی توانم تصمیم بگیرم که آیا یک فرصت خرید است یا نشانه ای است که تمام محاسباتم اشتباه بوده است.
این بدان معنا نیست که من نمی توانم از شرکت هایی که جریان نقدی ندارند چیزی بفهمم. یا بدان معنا نیست که نمی توانم آن ها را مطالعه کنم، درباره آن ها تحقیق کنم، یا به این فکر نکنم که چگونه آن ها با بقیه تفکرات من مطابقت دارند و بر شرکت هایی که در آن ها سرمایه گذاری می کنم تأثیر می گذارند.
من فقط باید نظم و انضباط کافی داشته باشم که آن ها را نخرم.
یک حوزه دیگر نیز وجود دارد که کاملاً با نظم و انضباط تناسب دارد و شایان ذکر است. من همیشه یک شکاک بزرگ نسبت به بیت کوین (Bitcoin) و کریپتوکارنسی ها (Cryptocurrencies) بوده ام.
زمانی که آن “دارایی ها” مستقیماً در حال حرکت به سمت بالا بودند، من زمان زیادی را صرف نگاه کردن و فکر کردن در مورد آن ها کردم. هر پروژه رمزنگاری که به آن نگاه می کردم، فکر می کردم بازآفرینی فوق العاده ناکارآمدی از مشکلاتی است که قبلاً حل شده اند، یا اغلب فکر می کردم تنها یک طرح پانزی (Ponzi Scheme) هستند. اما وقتی بقیه به من گفتند که کریپتو دنیا را تغییر می دهد، به تحقیق ادامه دادم و سرم را به علامت بله تکان دادم، زیرا قیمت های کریپتو به شدت در حال بالا رفتن بود و این افراد روز به روز ثروتمندتر می شدند.
در واقع، به پروژه ای نگاه می کنم، و با خود فکر می کنم “احمقانه و غیراقتصادی به نظر می رسد یا به نظر می رسد که یک طرح پانزی باشد”…. اما همچنان به تحقیق درباره آن ادامه می دهم زیرا افراد زیادی قبلا از طریق آن ثروتمند شده اند. با نگاه به گذشته، آن تحقیق ها در حقیقت فقط زمانم را تلف کرد، و آن پروژه ها هم در واقع عمدتاً پانزی یا واقعاً احمقانه بودند.
من در مورد برخی از سهام میم (meme stocks) که در اوایل سال ۲۰۲۲ سر به فلک کشیدند و متعاقباً سقوط کردند نیز، همین احساس را دارم. همیشه کاملاً واضح به نظر می رسید که برخی از فین تک ها ( شرکت های فناوری مالی) که سر به فلک می کشیدند، از منظر کسب و کار و اقتصاد افتضاح بودند و تنها یک پلتفرم زیبا و آراسته شده (که گاهی آن هم افتضاح بود) بر پایه یک کسب و کار ضعیف دیگر بودند (مانند بیمه، بانک، و غیره؛ چیزی شبیه به شرکت Lemonade با نماد LMND). وقتی آن سهم ها مستقیماً در حال بالا رفتن بودند، تمایل داشتم حرف افرادی را که می گفتند این شرکت ها قرار است دنیا را تغییر دهند باور کنم، حتی با اینکه به نظر می رسید اکثر آن ها به جز گفتن “فناوری در حال تغییر جهان است” تحقیقات دیگری انجام نداده اند.
در ادامه اما سعی می کنم نظم و انضباط داشته باشم و به چیزهایی که به وضوح احمقانه است نه بگویم. همچنین سعی می کنم وقتی یکی از آن ها را دوباره دیدم، بجای اینکه فقط بگویم پانزی! پانزی! کار مفیدتری انجام دهم. من نمی خواهم کسی باشم که در شبکه تلوزیونی CNBC فریاد می زند فلان چیز احمقانه است، اما دفعه بعد که چیزی احمقانه مانند استیبل کوین ها یا ارزهای دیجیتالی دیدم که به ازای استیک کردن ۲۰ درصد بازدهی می دهند، می دانم چه کار کنم. فوراً می گویم: “نه، این یک ایده احمقانه است و احتمالاً یک پانزی باشد” و از آن رد می شوم و یا ایمیلم را می بندم.
توضیح ۱: طرح پانزی نوعی کلاه برداری است که سرمایه گذاران را فریب می دهد و با پول سرمایه گذاران جدید به سرمایه گذاران قبلی سود می پردازد.
توضیح ۲: سهام میم یا meme stock، به سهام شرکتی اطلاق می شود که به صورت آنلاین و از طریق پلتفرم های رسانه های اجتماعی طرفدارانی شبیه به یک فرقه به دست آورده است.
نظم و انضباط اهمیت بسیار زیادی دارد و در معامله گری و سرمایه گذاری به آن نیاز است! به گمانه زنی ها نه بگویید. به شرکت هایی که درباره آن ها شناخت کافی ندارید، نه بگویید. منتظر بمانید تا فرصت ها شما را پیدا کنند.
این مقاله توسط اندرو واکر (Andrew Walker)، مدیر پورتفولیوی Rengeley Capital به رشته تحریر در آمده است.
برای ارسال نظر باید وارد شوید ورود