با ما همراه باشید

بلاکتوپیا

راهکار لایه دو (Layer 2) بلاکچین چیست؟

بلاکچین های لایه ۲ پروتکل هایی هستند که روی بلاکچین های لایه ۱ (مثل بیت کوین و اتریوم) قرار می گیرند. این پروتکل ها به منظور بهبود مقیاس پذیری، امنیت و سایر ضعف های بلاکچین های زیربنایی طراحی شده اند.

منتشر شده

در

لایه دو (Layer 2) چیست؟

بلاکچین به عنوان یکی از کاربردی ترین فناوری های عصر حاضر مزایای بسیاری دارد. با این حال یکی از مشکلات آن، مقیاس پذیری و سرعت پایین تراکنش در اکثر بلاکچین های لایه ۱ است. راهکارهای لایه دو یا Layer 2 به دنبال رفع این مشکل هستند. بلاکچین های لایه ۲ پروتکل هایی هستند که روی بلاکچین های لایه ۱ (مثل بیت کوین و اتریوم) قرار می گیرند. این پروتکل ها به منظور بهبود مقیاس پذیری، امنیت و سایر ضعف های بلاکچین های زیربنایی طراحی شده اند.

راهکارهای لایه دو (L2) بلاکچین چیست؟

تکنولوژی بلاکچین خدمات فوق العاده ای ارائه می کند؛ تمرکززدایی (Decentralization)، مبادله بدون نیاز به اعتماد، سطوح بالای امنیت و ثبت پیام های غیر قابل تغییر. با این حال، یکی از اساسی ترین مشکلات بسیاری از شبکه های بلاکچینی، مقیاس پذیری آن ها است. مشکلات مقیاس پذیری زمانی به وجود می آیند که میزان داده هایی که از طریق بلاک چین عبور می کنند، به دلیل ظرفیت های ناکافی شبکه با محدودیت مواجه می شوند.

در یک حالت ایده آل، یک بلاکچین می تواند تعداد بی نهایت تراکنش در ثانیه را انجام دهد که به آن توان عملیاتی یا به اختصار TPS گفته می شود. با این وجود، هم اکنون TPS بیت کوین (Bitcoin)، ۵.۳۰ و اتریوم (Ethereum) ۱۱.۱ است. این در حالی است که شبکه پرداخت الکترونیکی ویزا (VISA) که متمرکز است، حدودا می تواند ۲۰۰۰ تراکنش را در هر ثانیه پردازش کند. تفاوت در سطح تمرکززدایی و حفظ حریم خصوصی است که بیت کوین و سایر بلاک چین ها را از شبکه های متمرکز متمایز می کند.

برای جایگزینی یک سیستم متمرکز مانند ویزا، به زمان و قدرت پردازش زیادی نیاز است. در شبکه های غیر متمرکز هر تراکنش باید توسط شبکه ای از کامپیوترها تایید، استخراج، توزیع و اعتبارسنجی شود. همین مسئله باعث می شود که زمان و سرعت پردازش کمتر از شبکه های متمرکز شود.

برای حل این مشکلات، توسعه دهندگان بلاکچین در تلاش هستند تا دامنه آنچه که یک شبکه بلاکچینی می تواند انجام دهد را بهینه کنند. این بدان معناست که جا برای تراکنش های بیشتر باز می شود و زمان پردازش تراکنش ها سریع تر می شود. یکی از راهکارهای مقیاس پذیری، بلاکچین های لایه ۲ یا آنچه با نام راهکارهای لایه ۲ (Layer 2) می شناسیم، هستند.

بلاکچین های لایه ۲ پروتکل هایی هستند که روی بلاکچین های لایه ۱ (مثل بیت کوین و اتریوم) قرار می گیرند. این پروتکل ها به منظور بهبود مقیاس پذیری، امنیت و سایر ضعف های بلاکچین های زیربنایی طراحی شده اند.

لایه ۲ بلاکچین مجموعه ای از راهکارهای ایجاد شده در خارج از شبکه بلاکچین اصلی به منظور افزایش مقیاس پذیری و کارایی یک شبکه است. ویژگی یکسان راه حل های لایه ۲ این است که این راه حل ها، بیشتر کارها را از زنجیره خارج می کند. این راهکارها در پی رفع چالش هایی هستند که در حال حاضر شبکه های فعلی با آن ها مواجه است؛ یعنی سرعت، مقیاس پذیری و مصرف بالای انرژی.

به کارگیری راهکارهای لایه دو (L2) باعث می شود حجم زیادی از بار شبکه اصلی یا همان لایه اول به لایه دوم منتقل شود. با این کار لایه اول کماکان امنیت شبکه را تامین می کند و لایه دوم سرعت و مقیاس پذیری شبکه را بهبود می دهد.

نحوه کارکرد راهکارهای لایه ۲ (L2)

 لایه دوم به فریم ورک (Framework) یا پروتکل ثانویه ای اشاره دارد که در بستر بلاکچین اصلی قرار می گیرد. این بلاکچین های لایه دوم در واقع یک فریم ورک ثانویه ایجاد می کنند تا تراکنش ها و پردازش ها، مستقل و خارج از زنجیره اصلی پردازش شود. به همین دلیل، به این تکنیک ها راهکارهای خارج از زنجیره (Off-chain solutions) هم گفته می شود.

مهمترین مزیت استفاده از راهکارهای آفچین این است که نیازی به تغییر ساختار در زنجیره اصلی نیست؛ چون لایه دوم به صورت یک لایه خارجی در بستر لایه اصلی قرار می گیرد. به عبارت دیگر، بخش بزرگی از کاری که باید توسط شبکه اصلی انجام شود به لایه دوم منتقل می شود. بنابراین در حالیکه زنجیره اصلی امنیت را تامین می کند، لایه دوم توان عملیاتی بالایی را ارائه می دهد که امکان پردازش تراکنش های بیشتری را فراهم می کند.

به صورت کلی پروتکل های لایه دوم از دو جزء تشکیل شده اند؛ شبکه + قرارداد هوشمند. شبکه مسئول پردازش تراکنش ها است. قرارداد روی بلاکچین اصلی قرار دارد و پیوندی را بین لایه یک و لایه دوم برقرار می کند. این قرارداد مسئول حل اختلافات است و وضعیت اجماع را منتقل می کند.

پروتکل لایه دوم محلی است که تراکنش ها و محاسبات در آن سریع تر اجرا می شوند. ممکن است نحوه دستیابی به این عملکرد در هر نوع راهکار متفاوت باشد. با این حال، یک مخرج مشترک بین هر پروتکل لایه ۲ وجود دارد؛ وقتی به دنبال تسویه در زنجیره پایه هستید، لایه ۲ باید نوعی اثبات رمزنگاری و قابل تایید را برای زنجیره بلوکی در مورد درستی تغییر حالت پیشنهادی، به صورت پیشاپیش (مثل رولاپ های اثبات دانش صفر – ZKP) یا برگشت پذیر (مانند رولاپ های آپتیمیستیک) ارائه کند.

به همین ترتیب، نحوه پیاده سازی قرارداد هوشمند لایه اصلی در پروتکل های مختلف متفاوت است، اما عملکرد اصلی آن ها همیشه به صورت زیر است.

  • نگهداری و آزادسازی دارایی های منتقل شده به لایه ۲
  • دریافت نوعی اثبات از سمت لایه ۲، اعتبارسنجی آن، حل اختلافات و سپس نهایی سازی تراکنش

مفهوم اثبات در لایه دوم ها، برای تامین امنیت زنجیره اصلی حیاتی است. در دنیای واقعی اثبات شکل های مختلفی دارد؛ مثلا اثر انگشت روی اشیاء یا ثبت تصویر هنگام ارتکاب جرم نمونه هایی از مدارک اثبات کننده هستند. اثبات رمزنگاری شده هم به شکلی مشابه عمل می کند. اثبات چیزی با رمزنگاری، ضمانتی عینی، قابل تایید و ضد دستکاری می دهد و به ما می گوید که یک چیز مشخص، درست است؛ بنابراین اگر اثبات درست کار کند، تضمین می کند که صحیح است.

مثلا در مورد کانال های پرداخت، امضاهای رمزنگاری روی تراکنش ها قطعیت مورد نیاز برای حل هر گونه اختلافی را به ارمغان می آورند. هر راهکار لایه دومی از نوعی اثبات رمزنگاری شده برای حل اختلافات در زنجیره اصلی استفاده می کند. شناخته شده ترین و پرکاربردترین روش اثبات در راهکارهای لایه دوم، تکنیک اثبات با دانش صفر (Zero-knowledge Proof) است.

پیاده سازی راهکارهای لایه دوم هنوز در مراحل ابتدایی خود است و بسیاری از المان های پروتکل های لایه ۲ هنوز در حال آزمایش هستند و کارایی آن ها مشخص نیست. پس بخشی از اطلاعات ما صرفا داده هایی تئوری‌‌ هستند.

راهکارهای لایه ۲ در شبکه بیت کوین

اساسا شبکه بیت کوین به دلیل محدودیت هایی که دارد کمتر از هر شبکه دیگری دستخوش تغییر و تحولات شده است. بیت کوین برخلاف شبکه اتریوم کار پردازش دیتا را انجام نمی دهد و صرفا به ذخیره دیتا می پردازد؛ در نتیجه در این سال ها نیاز کمتری برای استفاده از راهکارهای لایه ۲ در آن احساس شده است.

یکی از معدود راهکارهای لایه دومی که برای بیت کوین ارائه شد با نام شبکه لایتنینگ (Lightning Network) شناخته می شود. شبکه لایتنینگ بر اساس کانال های وضعیت یا State channels کار می کند. در این شبکه، عملیات بلاکچین در خارج از شبکه اصلی انجام می شود و در انتها به زنجیره اصلی یا همان لایه اول ارسال می شوند. شبکه لایتنینگ در واقع راهکار لایه دومی است که بالای شبکه بیت کوین قرار می گیرد. این لایه با اجرای سریع تراکنش ها بین گره ها، به فرآیند پرداخت شبکه بیت کوین سرعت بیشتری می دهد.

راهکارهای لایه دو در شبکه اتریوم

شبکه اتریوم در سال ۲۰۱۳ توسط ویتالیک بوترین ایجاد شد.  مشکل اصلی اتریوم مقیاس پذیری پایین آن است که باعث شده تراکنش های کمی در ثانیه انجام شود و هزینه گس (Gas) شبکه به شدت بالا برود. اتریوم با بروز رسانی مرج (Merge) و مهاجرت از گواه اثبات کار (PoW) به گواه اثبات سهام (PoS) در تلاش است در درجه اول مقیاس پذیری،‌ توان عملیاتی و امنیت شبکه عمومی اتریوم را بهبود خواهد بخشد.

این موضوع همچنین به معنای این است که مصرف انرژی توسط شبکه اتریوم را تقریبا ۹۹.۹۵٪ کاهش می دهد! اما تا زمانی که نقشه راه اتریوم تکمیل شود و به مقیاس پذیری مد نظر برسد، می توان از راهکارهای لایه ۲ بهره برد.

layer 2 is a separate blockchain that extends Ethereum
layer 2 is a separate blockchain that extends Ethereum

راهکارهای لایه ۱ یا ON-CHAIN برای استقرار در شبکه لایه ۱ اتریوم پیاده سازی شده اند. این راهکارها در خود زنجیره بلوکی کار می کنند. از راهکارهای اصلی لایه ۱ می توان به شاردینگ (Sharding) و اثبات سهام (که طی بروز رسانی مرج انجام شد) اشاره کرد. در واقع اتریوم مقیاس پذیری را از طریق این راهکارهای لایه ۱ انجام می دهد.

از سوی دیگر، لایه دوم ها راهکارهایی هستند که در خارج از زنجیره اصلی و بالای آن کار می کنند. به آن ها راهکارهای لایه دو یا OFF-CHAIN گفته می شود. با افزایش محبوبیت اتریوم، اپلیکیشن های غیرمتمرکز (dApps) و کاربران بیشتری به اکوسیستم اتریوم پیوستند. این موضوع باعث ازدحام شبکه شد؛ زیرا نودها نمی توانند تراکنش های بسیار زیاد را پردازش کنند، که منجر به هزینه های غیرعادی و بالای گس فی شد. به همین دلیل است که به راهکارهای لایه ۲ نیاز داریم.

راهکارهای لایه ۲ اتریوم کدامند؟

راهکارهای لایه ۲ در یک دسته بندی کلی به موارد زیر تقسیم بندی می شوند.

  • رول آپ ها (Rollups) 
    1. رول آپ های آپتیمیستیک (Optimistic rollups)
    2. زد کی رول آپ ZK rollups (Zero-knowledge rollups)
  • پلاسما (Plasma)
  • کانال های وضعیت (State Channels)
  • ساید چین ها (Sidechains)
  • ولیدیوم (Validium)
  • راهکارهای ترکیبی (Hybrid solutions)

رول آپ ها (Rollups)

رول آپ ها را می توان جدیدترین راهکارهای لایه ۲ (L2) دانست. رول آپ ها چندین تراکنش های را جمع آوری میک نند و پس از فشرده کردن این تراکنش ها آن ها را درون یک بلاک قرار می دهند. دو نوع رول آپ وجود دارد؛ Zk rollups و Optimistic.

  • رول آپ های آپتیمیستیک (Optimistic rollups)

رولاپ های آپتیمیستیک اجرای قرارداد هوشمند خارج از زنجیره را امکانپذیر می کنند، بدون اینکه نیاز باشد هر تراکنش در کل شبکه منتشر شود. رول آپ های آپتیمیستیک، امنیت خود را از لایه اول اتریوم می گیرند، اما همه تراکنش ها در نهایت در اتریوم تسویه می شوند. رول آپ های آپتیمیستیک یک ماشین مجازی سازگار با EVM به نام (Optimistic Virtual Machine) را اجرا می کنند که امکان اجرای قراردادهای هوشمند را به همان شکلی که در اتریوم است فراهم می کند. این موضوع برای قراردادهای هوشمند بسیار مهم است؛ زیرا باعث می شود قابلیت ترکیب پذیری و سازگاری آن ها حفظ شود. از مهمترین پروژه هایی که در حال کار روی رول آپ های آپتیمیستیک است، می توان به آربیتروم (Arbitrum) و اوپی مین نت (OP Mainnet) اشاره کرد.

  • رول آپ های ZK (Zero-Knowledge Rollups)

رول آپ های دانش صفر از تکنولوژی اثبات با دانش صفر (ZK-proofs) برای تایید اعتبار چندین دسته تراکنش استفاده می کنند و سپس خلاصه ای از تاییدیه را برای زنجیره اصلی می فرستند. اثبات با دانش صفر امکان می دهد که یک طرف (اثبات کننده) به طرف دیگر (تایید‌ کننده) اثبات کند که یک گزاره درست است، بدون اینکه اطلاعاتی در مورد اجزای گزاره فاش کند.

این راهکار می تواند برای بهبود حریم خصوصی در یک بلاکچین استفاده شود؛ زیرا اجازه می دهد تا تراکنش ها بدون افشای اطلاعات حساس تراکنش تایید شوند. از پروژه های ZK-rollups باید به استارک ویر استارک نت (Starkware StarkNet)، پالیگان هرمز (Polygon Hermez)، زد کی سینک (ZKSync) اشاه کرد.

پلاسما (Plasma)

پلاسما یک راه حل لایه ۲ است که توسط جوزف پون و ویتالیک بوترین ارائه شده است. این راهکار با استفاده از قدرت درخت مرکل (Merkle Tree) و قراردادهای هوشمند، نسخه های کوچکتری از زنجیره اتریوم را می سازد و ارتباط این زنجیره را با زنجیره اصلی میسر می کند. به این زنجیره های کوچکتر، زنجیر کودک یا زنجیره پلاسما گفته می شود و زنجیره اتریوم زنجیره مادر نامیده می شود.

زنجیرهای کوچکتر خود نیز می توانند زنجیره های کوچکتری بسازند و ساختاری شبیه درخت ایجاد کنند. ارسال معاملات از زنجیره مادر به زنجیره های کودک باعث می شود بار زیادی از روی دوش زنجیره مادر برداشته شود؛ در نتیجه معاملات سریع و ارزان تر انجام شوند.

این زنجیرهای کوچک به طور دوره ای با زنجیره اصلی تعامل دارند؛ یعنی در بازه های زمانی مشخص، اطلاعات تراکنش ها را به زنجیره اصلی منتقل می کنند. همچنین اختلافات را حل می کنند و نودهای متقلب را از طریق فرایند Fraud Proofs معرفی می کنند.

اگرچه راهکار پلاسما هزینه و مقدار داده های موجود در زنجیره اصلی را کاهش می دهد و با سایر راه حل‌های مقیاس‌ پذیری لایه یک مانند شاردینگ سازگار است، اما ممکن است برای انتقال دارایی شما زمانی بیش از دو هفته لازم داشته باشد و در کل تجربه کاربری ضعیفی ارائه می دهد. این راهکار توسط پروژه های پالیگان (Polygon)، Gazelle  ،Leap DAO و شبکه OMG اجرا می شود.

کانال‌های وضعیت (State Channels)

از کانال های وضعیت به عنوان یکی از اولین راهکارهای لایه دوم نام می برند. ایده کانال های وضعیت را می توان برگرفته از کانال های پرداخت دانست که سال هاست وجود دارند. این کانال ها تراکنش های متعددی را در خارج از زنجیره انجام می دهند، در حالی که فقط دو تراکنش ابتدایی و انتهایی را به زنجیره اصلی ارسال می کنند.

به عنوان مثال در نظر بگیرید که آلیس سرویس اینترنت خود را به باب می فروشد و قرار است از او به ازای هر مگابایت ۱۰ سنت پول بگیرد. آن ها می توانند به جای ایجاد یک تراکنش در زنجیره اصلی برای هر پرداخت، از یک استیت چنل (State Channels) استفاده کنند.

در ابتدا، باب مقداری اتریوم را در یک قرارداد هوشمند قفل می کند تا این معامله شروع شود. سپس او یک پیام خارج از زنجیره ای را تایید می کند که می گوید او ۱۰ سنت به آلیس پرداخت کرده است. باب بعدا پیام دیگری را امضا می کند که می گوید او ۲۰ سنت پرداخت کرده است. این فرایند می تواند تا زمانی که آن ها معامله خود را قطع کنند، ادامه یابد.

به طور مثال وقتی مقدار پرداختی به ۱  دلار رسید، آلیس تصمیم می گیرد پول را نقد کند. در آن زمان او پیام خود را این بار به زنجیره اصلی می فرستد. قرارداد هوشمند پس از دیدن تایید هردوی آن ها، مبلغ ۱۱ دلار به آلیس پرداخت می کند و باقیمانده پول را به باب برمی گرداند. به این ترتیب تنها دو تراکنش در زنجیره اصلی ثبت می شود. از مثال های این راهکار هم باید به شبکه لایتنینگ بیت کوین و Connext، Celer و Perun اشاره کرد.

زنجیره های جانبی (Sidechains)

زنجیره های جانبی یا سایدچین ها در واقع بلاکچین مستقلی هستند که به بلاکچین اصلی وصل شده اند. تراکنش ها در این بلاکچین موازی، اما مستقل انجام می شوند و به شکل یک تراکنش به بلاکچین اصلی افزوده می شوند. سایدچین ها در کنار زنجیره اصلی قرار دارند و با آن ارتباط برقرار می کنند. همچنین قابلیت همکاری، از طریق ماشین مجازی اتریوم (EVM) انجام می شود.

سایدچین ها بیشتر ترکیبی از راهکارهای لایه های دو (L2) و لایه یک (L1) به حساب می آیند. راهکارهای لایه دو برای برقراری امنیت به زنجیره اصلی متکی هستند اما سایدچین ها اینگونه نیستند؛ زیرا دارای ویژگی های امنیتی خاص خود هستند. همچنین از مکانیزم های اجماع خاص خود برای پردازش تراکنش ها استفاده می کند. به همین دلیل برخی از افراد می گویند سایدچین ها راهکار لایه ۲ محسوب نمی شوند. در واقع سایدچین ها به عنوان یک بلاکچین جداگانه فعالیت می کنند و ساز و کارهای اجماع خاص خود را دارند.

اگر می خواهید دارایی خود را بین زنجیره ها جابجا کنید، به یک قرارداد هوشمند در اتریوم نیاز دارید. شما دارایی های خود را در یک قرارداد هوشمند می گذارید و آن ها را در زنجیره جانبی قرار می دهید و اگر لازم باشد دارایی ها را از زنجیره جانبی به زنجیره اصلی منتقل کنید، باید عکس این عمل را انجام می دهید.

در حالی که این زنجیره ها به طور قابل توجهی هزینه معاملات را کاهش می دهند، اما به مکانیزم اجماع و نودهای خود اعتماد می کنند. این امر نگرانی های امنیتی را ایجاد می کند؛ زیرا آن ها امتحان خود را پس نداده اند و به اندازه اتریوم غیرمتمرکز نیستند.

از آنجایی که اپراتورهای سایدچین ها قدرت ایجاد بلوک های جدید را دارند، اگر بخواهند می توانند تولید بلوک جدید را نیز متوقف کنند و این یکی از معایب این راهکارها است. علاوه بر این، سایدچین ها به اپراتورها این قدرت را می دهند تا از برداشت وجوه کاربران جلوگیری کنند. از برجسته ترین نمونه های زنجیره های جانبی xDai، پالیگان، POA Network و Skale هستند.

ولیدیوم (Validium)

ولیدیوم یک راه حل لایه ۲ است که در آن اعتبار تمام معاملات با استفاده از تکنولوژی اثبات با دانش صفر و به صورت خارج زنجیره بررسی می شود. این موضوع مانع از سرقت وجوه موجود می شود؛ زیرا مجوز هر تراکنش از یک حساب کاربری خاص باید توسط همان کاربر داده شود. البته برخلاف پلاسما برای جلوگیری از تقلب از اثبات دانش صفر استفاده می کند.

در واقع ساز و کار Validium شباهت زیادی به zkRollup دارد، تنها تفاوت در این است که در دسترس بودن داده ها در zkRollup روی زنجیره است، در حالی که Validium آن را خارج از زنجیره نگه می دارد. این به Validium اجازه می دهد تا توان عملیاتی خود را به میزان قابل توجهی افزایش دهد، اما این کار می تواند یک نقطه ضعف بزرگ باشد؛ زیرا در این صورت اپراتورهای پروژه های اجرا شده با ولیدیوم می توانند سرمایه کاربران را مسدود کنند. در حال حاضر StarkWare، لوپرینگ و Matterlabs یکی از پروژه های معروفی است که با استفاده از راهکار ولیدیوم اجرایی شده است.

راه حل های ترکیبی (Hybrid solutions)

وقتی پروژه ای از ترکیبی از راهکارهای لایه دوم استفاده می کند، به آن راهکار Hybrid گفته می شود. معروف ترین پروژه ای که این راه را در پیش گرفته سلر (Celer) است. سلر رویکردی کاملا متفاوتی نسبت به دیگر پروژه ها دارد. این پروژه از ترکیبی از کانال های وضعیت، سایدچین و رول آپ استفاده می کند.

در انتها

بلاکچین های لایه ۲ پروتکل هایی هستند که روی بلاکچین های لایه ۱ (مثل بیت کوین و اتریوم) قرار می گیرند و هدفشان بهبود مقیاس پذیری، امنیت و سایر ضعف های بلاکچین های زیربنایی است. از راهکارهای لایه دوم می توان به ولیدیوم، ساید چین ها، کانال های وضعیت، پلاسما و رول آپ ها اشاره کرد. اتریوم، میزبان تعداد زیادی پروژه و کاربر در اکوسیستم خود است که به دلیل شلوغی و سرعت پایین، نیازمند راهکارهایی برای تخلیه بار شبکه اصلی است. راه حلی موسوم به راهکارهای لایه ۲ اتریوم به همین منظور پدید آمده اند. لایه دوم های اتریوم را می توان به چند نوع با رویکردهای مختلف دسته بندی کرد. آربیتروم، آپتیمیزم، ZKsync، لوپرینگ، پالیگان و استارک نت از معروف ترین پروتکل های لایه دوم اتریوم هستند و شبکه لایتینگ معروفترین پروتکل لایه دوم برای بیت کوین است.

بلاگ

چرا باید به معامله گر بودن خود افتخار کنید؟

معامله گران، بخش بسیار مهمی از اکوسیستم مالی هستند. یک معامله گر کسی است که آنچه را که خودش به دست می آورد تصاحب می کند نه آنچه را که خودش کسب نکرده است یا سزاوار آن نیست”

منتشر شده

در

چرا باید به معامله گر بودن خود افتخار کنید؟

در جامعه دیدگاه منفی نسبت به معامله گری وجود دارد. در این مطلب، سعی داریم در مورد جنبه های مثبت حرفه معامله گری و اینکه چرا یک معامله گر باید نسبت به موقعیت شغلی خودش احساس غرور کند، توضیح دهیم.

برخی عقیده دارند: “یک معامله گر چیزی را خلق یا تولید نمی کند” که این دیدگاه اشتباه است.

در تاریخ تمدن، این معامله گران بودند که با خرید و فروش کالاها در بازار، تجارت و اقتصادها را خلق کرده اند. از لحاظ تاریخی کالاهایی مثل ابریشم، ادویه ها، روغن زیتون، جواهرات، رنگ ها، نمک و بسیاری از کالاهای دیگر در دوران باستان فِنیقیان (Phoenicians) و تمدن بابل (Babylonians) معامله می شدند.

این معامله گران، هزاران سال پیش پایه های سیستم اقتصادی مدرن و نظام سرمایه داری یا کاپیتالیسم (Capitalism) را راه انداری کرده اند و رشد داده اند. شاید بتوان گفت که معامله گران، خالق دنیای مدرن تجارت و اقتصاد نیز هستند.

معامله گران مدرن امروز، مانند گذشته داد و ستد نمی کنند و در حال معامله کردن بر روی دارایی های دیجیتال هستند. این دارایی ها شاید در دنیای ارتباطات به صورت مجازی باشند، اما در حقیقت، ماهیت آن ها به شرکت ها، قیمت کالاها و ارزهای واقعی کشور‌ها گره خورده اند و مبنایی برای ارزشگذاری های حقیقی آن ها هستند.

زمانی که مردم بنزین می زنند، موقع صبحانه آب پرتقال می خورند و یا در جشن نامزدی خود، انگشتری هدیه می دهند، در واقع در ایستگاه آخر بازار معامله گری کامودیتی ها (کالاها)، قرار گرفته اند. اگر برای یک شرکت که به تازگی در بورس عرضه عمومی (عرضه اولیه) شده است، کار می کنید و یا از محصولات و خدمات این شرکت خریداری می کنید، شاید کمی تصورش سخت باشد، اما شما در انتهای گزارشات درآمدی و مالی این شرکت ها قرار دارید.

  • معامله گران، بخش بسیار مهمی از اکوسیستم مالی هستند.
  1. یک معامله گر، سیستم معاملاتی خود را خلق می کند.
  2. معامله گران، نقدشوندگی در بازار ایجاد می کنند و اسپرد (Spread: اختلاف قیمت خرید و فروش) را کاهش می دهند.
  3. معامله گران، زمانی که یک سرمایه گذار می خواهد دارایی را بفروشد، سرمایه خرید آن دارایی را مهیا می کنند.
  4. معامله گران، زمانی که شرکت ها سهام خود را عرضه اولیه می کنند و در دسترس عموم قرار می دهند، سرمایه برای شرکت ها جمع آوری می کنند.
  5. معامله گران، در اصلاحات قیمتی بازار وارد خرید می شوند و نمی گذارند فشار فروش و کمبود نقدینگی، به جامعه منتقل شود.
  6. معامله گران از سرمایه خود خیریه های بسیاری تاسیس کردند تا به افراد کم بضاعت کمک کنند.
  7. معامله گران ثروتمند کمک های زیادی به کمپین ها سیاسی می کنند.
  8. مدیران حرفه ای صندوق هایپوشش ریسک (Hedge Fund) بسیاری از مشتریان خود را ثروتمند کرده اند.
  9. معامله گران موفق زندگی خوبی برای خانواده خود فراهم کرده اند.
  10. مربیان معامله گری خوب به دانش آموزان خود چیزهای زیادی در مورد خودشان آموزش می دهند که می تواند زندگی آن ها را تغییر دهد.

زمانی که بازارها سقوط می کنند، بسیاری از افراد، معامله گران را مقصر می دانند و بیان می کنند “سفته بازارن محرک ریزش بازار بودند!” اما زمانی که معامله گران در سقوط بازار اقدام به خرید می کنند و از ریزش بیشتر جلوگیری می کنند، کسی از آن ها تشکر نمی کند!

بسیاری اوقات فروشندگان به دلیل ریزش بازار مورد حمله قرار گرفتند، اما کسی درک نمی کند که این افراد بعدها مجبور هستند باز هم به بازار آمده و خرید انجام دهند (در بازارهای دو طرفه باید پوزیشن فروش خود را مجددا خریداری نمایند). معامله گران ریسک می کنند و هیچ تضمینی برای موفقیت وجود ندارد. ضمنا فراموش نکنیم که اگر معامله گری ساده بود، همه آن را انجام می دادند.

  • در این جا ۱۵ دلیل برای این که چرا باید به معامله گر بودن خود افتخار کنیم، آورده ایم.
  1. شما شجاعت ریسک دارید که عده ای کمی از افراد چنین ویژگی دارند.
  2. معامله گری اگر درست انجام شود مانند بسیاری از کسب و کارها می تواند موفقیت آمیز باشد. یک معامله گر باید افتخار کند که کارآفرین است.
  3. یک معامله گر می‌تواند از معامله ارزها سود کسب کند و قربانی تنزل یا کاهش قدرت پول داخل جیب خود نشود.
  4. به عنوان یک معامله گر فعال در بازاز سهام می توانید در درجه ای بالاتر از کارمند و در رتبه ای مساوی با صاحب کسب و کار به معامله سهام بپردازید.
  5. معامله گر می تواند از درآمد و فروش شرکت سود کسب کند و تنها محدود به حقوق نباشد.
  6. یک معامله گر سود ده شبیه به ورزشکار زبده ای است که عملکرد بهتری نسبت به بقیه در زمین بازی دارد و امتیازی بیشتری به دست می آورد.
  7. معامله گران حتی می توانند، آگاهانه با پول خود شرط بندی کنند.
  8. شما وارد صنعتی شده اید که پتانسیل درآمد نامحدودی دارد.
  9. شما مایلید در مورد ضعف های احساسی، غرور و کنترل خود یاد بگیرید.
  10. شما به اندازه کافی اعتماد به نفس دارید که در جهت مخالف بازار وارد معامله شوید.
  11. شما مایلید کاری انجام دهید که اکثر افراد، حاضر به انجام آن نیستند.
  12. بسیاری از افراد جامعه فکر می کنند شما قمارباز هستید، اما نمی دانند شما در حال طراحی کازینوی خود هستید.
  13. در دنیایی که همه حرف می زنند، شما مرد عمل هستید.
  14. در دنیایی که همه شروع می کنند، شما خاتمه می دهید.
  15. در دنیای منتقدان شما، سازنده هستید.
“نماد روابط حاضر بین انسان ها، نماد اخلاقی احترام انسانی، معامله گران هستند. ما که مبتنی بر ارزش ها زندگی می کنیم نه بر اساس چپاول و غارت ثروت دیگران، معامله گریم! هم از بعد جسمی و هم روحی. یک معامله گر کسی است که آنچه را که خودش به دست می آورد تصاحب می کند نه آنچه را که خودش کسب نکرده است یا سزاوار آن نیست” 

Ayn Rand

  • همه ما معامله گر هستیم.
  • برخی زمانشان را برای حقوق معامله می کنند.
  • برخی شهریه را برای مدرک معامله می کنند.
  • برخی ریسک را برای سود معامله می کنند.
  • برخی خوشبختی را برای امنیت معامله می کنند.
  • برخی قانون را برای سیاست‌ معامله می کنند.
  • برخی اصول اخلاقی را در ازای پول معامله می کنند.
  • پس همه ما معامله گر هستیم اما عده کمی این مسئله را درک می کنند.

ادامه مطلب

بلاگ

نقل قولی از وارن بافت: نظم و انضباط و نه گفتن!

سرمایه گذاری سخت است. افراد باهوش زیادی وجود دارند که ایده های هوشمندانه زیادی را مطرح می کنند. به طور فزاینده ای، فکر می کنم بخشی از هنر سرمایه گذاری داشتن نظم و انضباط برای نه گفتن است.

منتشر شده

در

نقل قولی از وارن بافت: نظم و انضباط و نه گفتن!

یکی از چیزهایی که درباره وارن بافت (Warren Edward Buffett) وجود دارد و من کاملا از آن متنفرم این است که او نقل قول های زیادی دارد که پس از شنیدن آن پیش خودم می گویم: “خب معلومه! چقدر پیش پا افتاده … ” و سپس چند سال بعد به چیزی برخورد می کنم و بلافاصله یکی از نقل قول های بافت به ذهنم می رسد و با خود می گویم: “خدایا! در آن جمله چه درسی بود. او چگونه این کار را می کند؟”

به هر حال، من فکر می کنم یکی از کلیدهای موفقیت در سرمایه گذاری این است که باید همواره یک ماشین یادگیری باشیم؛ من که سعی می کنم باشم. مطمئناً احساس می کنم در ۱۸ ماه گذشته چیزهای زیادی یاد گرفته ام (و فراتر از آن، من همیشه به دنبال یادگیری روش هایی برای “یادگیری بهتر” هستم) به عنوان بخشی از این فرآیند یادگیری، معمولا یک یا دو بار در سال یک نقل قول از بافت وجود دارد که واقعا در مورد من صدق می کند و باعث می شود یک درس جدید را به بخش ناخودآگاه ذهنم بسپارم. بنابراین تصمیم گرفتم یک مجموعه شش ماهانه تهیه کنم که در آن نقل قول هایی از وارن بافت را بنویسم که در شش ماه گذشته درس بزرگی از آن ها گرفته ام.

به نظرتان کدام نقل قول را برای شروع انتخاب کرده ام؟ یک نقل قول که در مورد نظم و انضباط است. او تعدادی زیادی جملات درباره دیسیپلین دارد اما من این یکی را انتخاب می کنم.

“برای موفقیت در سرمایه گذاری در طول زندگی نیازی به IQ بالا، بینش تجاری غیرمعمول یا اطلاعات خاص نیست. آنچه مورد نیاز است، یک چارچوب‌ فکری مناسب برای تصمیم گیری و توانایی حفظ آن چارچوب دربرابر تخریب توسط احساسات است. شما باید نظم عاطفی داشته باشید”

فکر می کنید چرا این نقل قول را برای شروع انتخاب کردم؟

من همیشه ارزش نظم و انضباط را در زندگی شخصی می دانستم، اما نیمه اول سال ۲۰۲۲ به من نشان داد که نظم و انضباط در معامله گری و سرمایه گذاری نیز چقدر حیاتی است.

داستان علاقه من به بستنی یک شوخی همیشگی بین من و همسرم است. من عاشق شیرینی هستم. اگر یک بستنی بزرگ با طعم مورد علاقه من را بخریم، قبل از اینکه به وعده بعدی برسد من آن را تمام کرده ام! فقط دو راه برای کنترل اشتهای سیری ناپذیر من نسبت به بستنی پیدا کرده ایم.

  1. برای من، اینکه رژیم بدون قند داشته باشم.
  2. برای او، اینکه هنگام خرید بستنی بگوید “این بستنی برای تو نیست”، به این معنی که من مجاز به خوردن آن نیستم.

بنابراین تنها راه من برای رعایت نظم و انضباط و نه گفتن به بستنی و بسیاری از شیرینی های دیگر این است که هرگز به آن لب نزنم. بدون هیچ استثنائی مانند، “امشب فقط یک قاشق”. در واقع یا پرهیز کامل یا پرخوری کامل، حد وسط وجود ندارد.

این موضوع چه ربطی به سرمایه گذاری دارد؟

با نگاه به گذشته، بدیهی است که بسیاری از سهام (به ویژه سهام در حال رشد/ یا سهام فناوری) خیلی خوش بینانه قیمت گذاری شده اند یا به عبارتی بیش از حد ارزشگذاری شده اند. بسیاری از این سهام نسبت به سطوح قبل از کووید، بیش از دو برابر شده و به سرعت در حال رشد بودند. در حالی که این شرکت ها سودآور نبودند، سرمایه گذاران به تقاضای عظیم برای کالاها و خدمات نگاه می کردند و می گفتند: “سودهای فعلی را فراموش کنید. زمانی که این شرکت ۲۵ درصد از تقاضای کل را تصاحب کند، ارزش زیادی خواهد داشت.”

با ادامه روند صعودی سهام، آخرین خرس ها نیز به حاشیه رفته و سرمایه گذاران برای خرید سهام در هر قیمتی صف کشیده بودند.

بسیاری از سرمایه گذاران با خرید این سهام در انتهای چرخه متضرر شدند، اما بسیاری از سرمایه گذاران زیرک با زودتر خریدن سهام به سودهای شگفت انگیز دست یافتند، و اساساً هرگز هیچ پولی را از روی میز برنداشتند تا در زمان مناسب با استفاده از معاملات رفت و برگشتی (Round-trip trading) سهام را در بالاترین قیمت بفروشند.

توضیح: معاملات رفت و برگشتی (Round-trip trading) معمولاً به عمل غیراخلاقی بارها و بارها خرید و فروش یک اوراق بهادار گفته می شود تا دیگران را گمراه کند که تقاضا برای آن سهام بیشتر از آنچه که به نظر می رسد، وجود دارد.

بدیهی است که داستان فوق کمی ساده تر از واقعیت است، اما اگر بازارها را از نزدیک دنبال کنید، نمونه های متعددی از سهام و شرکت هایی که در مورد آن ها صحبت می کنم را می شناسید.

در هر صورت، من اینجا نیامده ام تا از سرمایه گذار خاصی نام ببرم. من هم مطمئناً از این خط فکری مصون نبوده ام. من چندین معامله بزرگ داشتم که مستقیماً در حال بالا رفتن بودند و به اهداف قیمتی من رسیدند (یا از آن هم فراتر رفتند)، با این حال آن ها را تا حدودی به دلیل ملاحظات مالیاتی نفروختم. اما دلیل اصلی من برای نفروختن این بود که سهام همچنان بالا می رفت و من فکر می‌کردم شرکت چقدر خوب عمل کرده است و مدیریت آن از هوای رقیق نیز ارزش ایجاد می کند!

به عنوان مثال، تصور کنید سهامی را به قیمت ۵۰ دلار خریده بودم و فکر می کردم که ارزش آن ۱۰۰ دلار است. به یاد دارم تنها چند هفته منتظر ماندم و قیمت آن به تقریبا ۹۵ تا ۱۰۵ دلار افزایش یافت و من با خود گفتم: “نباید بفروشم! الان بدهی مالیاتی‌ سنگینی برایم خواهد داشت، در صورتی که با مدیریت آن، سود مرکب به قدری می شود که همچنان پس از پرداخت مالیات نیز، بازدهی با ریسک تعدیل شده مناسبی دریافت خواهم کرد”. بطور کلی، سهامی که از آن ها یاد می کنم در حال حاضر همگی در محدوده ای بین ۵۰ تا ۷۰ دلار معامله می شوند.

با نگاه به گذشته، همیشه من به شرکت های مورد علاقه ام با توجه به حداکثر تقاضای موجود برای محصولات آن ها نگاه می کردم و سعی می کردم خودم را قانع کنم تا آن ها را بخرم و اجازه دهم که تا ابد به رشد و ایجاد سود مرکب برای من ادامه دهند.

یکی از مقصرهای اصلی در این مورد برای من، شرکت تولید دستگاه ورزشی پلوتون (Peloton) بود. من در سال گذشته بدون توقف در مورد این شرکت نوشتم و این تا حدی به این دلیل بود که من همواره در حال ورزش با دستگاه ورزشی این شرکت بودم. همچنین این مسئله به این دلیل بود که فکر می کردم پلوتون یک شرکت پیشرو در بازار خواهد بود که حداکثر تقاضای موجود را در دست می گیرد و به زودی، می تواند فرصت خرید فوق العاده‌ دیگری مانند آمازون (Amazon)، تسلا (Tesle) یا نتفلیکس (Netflix) باشد.

در زمانی که شرکت افزایش سرمایه داده بود، مقاله‌ای با عنوان “سهام پلوتون را با مسئولیت خودتان بفروشید” نوشتم، شرم آور است! زمانی که سهام آن در حدود ۱۰۰ دلار بود، و هیچ ایرادی در کار آن ها که افزایش سرمایه دادند و تمام اعتبار شرکت را بلعیدند، نمی دیدم. زمانی که من در مورد پلوتون صحبت می کردم سهام آن در محدوده ۸۰ دلار بود، و اکنون قیمتش تک رقمی شده و دیگر حتی هیچ علاقه ای نیز به آن ندارم. بله، شرایط تغییر کرده است، اما اگر علاقه مند بودن به یک سهام در محدوده ۸۰ دلار و عدم علاقه به آن در محدوده ۸ دلار آن هم تنها چند ماه بعد، نشانه یک خط فکری ضعیف و اشتباه نیست، پس چیست؟

اما این ها چه ربطی به اعتیاد من به بستنی، و نقل قول وارن بافت در مورد نظم و انضباط دارد؟

سرمایه گذاری سخت است. افراد باهوش زیادی وجود دارند که ایده های هوشمندانه زیادی را مطرح می کنند. به طور فزاینده ای، فکر می کنم بخشی از هنر سرمایه گذاری داشتن نظم و انضباط برای نه گفتن است.

به فرصت هایی که تنها “خوب به نظر می رسند” نه بگویید. به ایده هایی که کاملا در محدوده شناخته شده شما قرار نمی گیرند و به قدر کافی درباره آن ها نمی دانید، نه بگویید. به گرفتن تنها یک بروشور کوچک در مورد ایده هایی که به طور کامل در مورد آن ها تحقیق نکرده اید، نه بگویید.

Learn to say No

ساده به نظر می رسد. اما  اینکه تمام وقت خود را صرف تحقیق در مورد سهام و صحبت با سرمایه گذاران هوشمند دیگر کنید، واقعاً سخت است. راحت است که اجازه دهید تنها اندکی از نظم و انضباط خود منحرف شوید، اما قبل از اینکه متوجه شوید خودتان را در حال خوردن یک ظرف بزرگ از گیلاس می یابید. منظورم خرید سبدی از شرکت های در حال رشدی است که سودآور نیستند، اما همه با آن ها به بازدهی های بیشتر از ۵۰% رسیده اند و در مقایسه با حداکثر بازار در دسترس برای محصولاتشان (TAM) و پتانسیل رشد عظیمشان، ارزان‌ به نظر می رسند.

زندگی می تواند به سرعت شما را به دام بیندازد. خوردن “فقط یک لیوان بستنی” می تواند به سرعت به خوردن یک عدد بستنی بعد از هر وعده شام به مدت دو هفته متوالی تبدیل شود و ۲ کیلوگرم وزن اضافه کنید. سفته بازی ها در بازار سهام می توانند واقعاً به سرعت باعث ۹۰ درصد کاهش در قیمت سهام شوند، و مهم نیست که چقدر معامله شما روی آن کوچک است. وقتی روی یک معامله ۹۰% ضرر می کنید، در نهایت تاثیر خود را بر بازده شما می گذارد!

برای من، داشتن نظم و انضباط برای نه گفتن، به معنای نه گفتن به شرکت هایی است که جریان نقدی آزاد زیادی از خود بجا نمی گذارند (یا برنامه ای برای انجام این کار در کوتاه مدت ندارند). بله، می دانم که این امر مانع از رشد بسیاری از کسب و کارهای واقعاً جذابی می شود که سودآورد نیستند، اما من آموخته ام که داشتن پشتیبانی جریان نقدی برای متقاعد شدن درباره خوب بودن یک شرکت برای من بسیار حیاتی است.

اگر شرکتی پشتیبانی جریان نقدی را نداشته باشد، احتمالاً برای من مناسب نیست. من در مورد آن قانع نمی شوم و نمی توانم معاملات خوبی روی آن داشته باشم. اگر بالا رفت نمی دانم چه زمانی آن را بفروشم، و اگر کاهش یافت نمی توانم تصمیم بگیرم که آیا یک فرصت خرید است یا نشانه ای است که تمام محاسباتم اشتباه بوده است.

این بدان معنا نیست که من نمی توانم از شرکت هایی که جریان نقدی ندارند چیزی بفهمم. یا بدان معنا نیست که نمی توانم آن ها را مطالعه کنم، درباره آن ها تحقیق کنم، یا به این فکر نکنم که چگونه آن ها با بقیه تفکرات من مطابقت دارند و بر شرکت هایی که در آن ها سرمایه گذاری می کنم تأثیر می گذارند.

من فقط باید نظم و انضباط کافی داشته باشم که آن ها را نخرم.

یک حوزه دیگر نیز وجود دارد که کاملاً با نظم و انضباط تناسب دارد و شایان ذکر است. من همیشه یک شکاک بزرگ نسبت به بیت کوین (Bitcoin) و کریپتوکارنسی ها (Cryptocurrencies) بوده ام.

زمانی که آن “دارایی ها” مستقیماً در حال حرکت به سمت بالا بودند، من زمان زیادی را صرف نگاه کردن و فکر کردن در مورد آن ها کردم. هر پروژه رمزنگاری که به آن نگاه می کردم، فکر می کردم بازآفرینی فوق العاده ناکارآمدی از مشکلاتی است که قبلاً حل شده اند، یا اغلب فکر می کردم تنها یک طرح پانزی (Ponzi Scheme) هستند. اما وقتی بقیه به من گفتند که کریپتو دنیا را تغییر می دهد، به تحقیق ادامه دادم و سرم را به علامت بله تکان دادم، زیرا قیمت های کریپتو به شدت در حال بالا رفتن بود و این افراد روز به روز ثروتمندتر می شدند.

در واقع، به پروژه ای نگاه می کنم، و با خود فکر می کنم “احمقانه و غیراقتصادی به نظر می رسد یا به نظر می رسد که یک طرح پانزی باشد”…. اما همچنان به تحقیق درباره آن ادامه می دهم زیرا افراد زیادی قبلا از طریق آن ثروتمند شده اند. با نگاه به گذشته، آن تحقیق ها در حقیقت فقط زمانم را تلف کرد، و آن پروژه ها هم در واقع عمدتاً پانزی یا واقعاً احمقانه بودند.

من در مورد برخی از سهام میم (meme stocks) که در اوایل سال ۲۰۲۲ سر به فلک کشیدند و متعاقباً سقوط کردند نیز، همین احساس را دارم. همیشه کاملاً واضح به نظر می رسید که برخی از فین تک ها ( شرکت های فناوری مالی) که سر به فلک می کشیدند، از منظر کسب و‌ کار و اقتصاد افتضاح بودند و تنها یک پلتفرم زیبا و آراسته شده (که گاهی آن هم افتضاح بود) بر پایه یک کسب و کار ضعیف دیگر بودند (مانند بیمه، بانک، و غیره؛ چیزی شبیه به شرکت Lemonade با نماد LMND). وقتی آن سهم ها مستقیماً در حال بالا رفتن بودند، تمایل داشتم حرف افرادی را که می گفتند این شرکت ها قرار است دنیا را تغییر دهند باور کنم، حتی با اینکه به نظر می رسید اکثر آن ها به جز گفتن “فناوری در حال تغییر جهان است” تحقیقات دیگری انجام نداده اند.

در ادامه اما سعی می کنم نظم و انضباط داشته باشم و به چیزهایی که به وضوح احمقانه است نه بگویم. همچنین سعی می کنم وقتی یکی از آن ها را دوباره دیدم، بجای اینکه فقط بگویم پانزی! پانزی! کار مفیدتری انجام دهم. من نمی خواهم کسی باشم که در شبکه تلوزیونی CNBC فریاد می زند فلان چیز احمقانه است، اما دفعه بعد که چیزی احمقانه مانند استیبل کوین ها یا ارزهای دیجیتالی دیدم که به ازای استیک کردن ۲۰ درصد بازدهی می دهند، می دانم چه کار کنم. فوراً می گویم: “نه، این یک ایده احمقانه است و احتمالاً یک پانزی باشد” و از آن رد می شوم و یا ایمیلم را می بندم.

توضیح ۱: طرح پانزی نوعی کلاه برداری است که سرمایه گذاران را فریب می دهد و با پول سرمایه گذاران جدید به سرمایه گذاران قبلی سود می پردازد.

توضیح ۲: سهام میم یا meme stock، به سهام شرکتی اطلاق می شود که به صورت آنلاین و از طریق پلتفرم های رسانه های اجتماعی طرفدارانی شبیه به یک فرقه به دست آورده است.

نظم و انضباط اهمیت بسیار زیادی دارد و در معامله گری و سرمایه گذاری به آن نیاز است! به گمانه زنی ها نه بگویید. به شرکت هایی که درباره آن ها شناخت کافی ندارید، نه بگویید. منتظر بمانید تا فرصت ها شما را پیدا کنند.

این مقاله توسط اندرو واکر (Andrew Walker)، مدیر پورتفولیوی Rengeley Capital به رشته تحریر در آمده است.

ادامه مطلب

عضویت در خبرنامه

تبلیغات

برترین ها