با ما همراه باشید

بلاکتوپیا

بلاکچین لایه یک (Layer 1) چیست؟ آشنایی با مفهوم لایه یک

لایه اول بلاکچین (L1) را می توان پایه شبکه دانست که امنیت آن با تغییر ناپذیری تامین می شود. لایه ای که مسئولیت فرایندهای برنامه نویسی، اجماع، زمان تایید بلاک، پارامترها، حل اختلاف و قوانین را برعهده دارد. این لایه در بین توسعه دهندگان و متخصص های حوزه بلاکچین به لایه پیاده سازی نیز معروف است.

منتشر شده

در

بلاکچین لایه یک (Layer 1) چیست؟ آشنایی با مفهوم لایه یک

اصطلاحات لایه ۱ (Layer 1) و لایه ۲ (Layer 2) به ما کمک می کنند تا ساختار و معماری بلاکچین ها، پروژه ها و ابزارهای توسعه مختلف را درک کنیم. با کسب اطلاعات از لایه های مختلف بلاک چین، می توانید شبکه ها و پاراچین های آن ها را بهتر درک کنید.

بلاکچین لایه ۱ (L1) چیست؟

شبکه لایه ۱ در واقع نام دیگری برای بلاکچین پایه یا اصلی است. بیت کوین (Bitcoin)، اتریوم (Ethereum)، سولانا (Solana) و کاردانو (Cardano) و… مثال هایی از بلاکچین های لایه ۱ هستند. از آنجایی که این بلاکچین ها شبکه اصلی اکوسیستم های خود هستند، به آن ها بلاکچین لایه ۱ گفته می شود. در مقابل بلاکچین لایه یک، آف چین ها (Off-chains) و راهکارهای لایه ۲ (Layer 2) را داریم که بر بستر شبکه های اصلی دیگر ساخته می شوند.

به عبارت دیگر، زمانی یک پروتکل لایه ۱ است که تراکنش ها را در بلاکچین خودش پردازش و نهایی سازی کند. این پروتکل ها، کوین یا توکن بومی خودشان را هم دارند که برای پرداخت کارمزد تراکنش ها استفاده می شود.

مقیاس ‌پذیری در بلاکچین لایه ۱

یکی از مشکلات رایج در بلاکچین (Blockchain)، مقیاس پذیری پایین آن هاست. در شبکه بیت کوین و بلاکچین های بزرگ دیگر، زمانی که تقاضا زیاد است، در پردازش تراکنش ها به مشکل بر می خورند. شبکه بیت کوین از مکانیسم اجماع گواه اثبات کار (PoW) استفاده می کند که به منابع محاسباتی زیادی نیاز دارد.

مکانیسم اجماع اثبات کار، امنیت و غیرمتمرکز بودن شبکه را تضمین می کند؛ اما زمانی که حجم تراکنش ها زیاد است، سرعت شبکه های PoW کاهش می یابد. در نتیجه، مدت زمان تایید تراکنش ها افزایش یافته و کارمزد تراکنش ها نیز بیشتر می شود.

توسعه دهندگان بلاکچین، سال ها بر روی راهکارهای مقیاس پذیری کار کرده اند، اما هنوز بحث های زیادی در ایباره وجود دارد که بهترین راهکار و جایگزین کدام است. برخی از راهکارهای مقیاس پذیری لایه ۱ عبارتند از:

  1. افزایش اندازه بلاک ها برای افزایش تعداد تراکنش هایی که در هر بلاک پردازش می شوند
  2. تغییر مکانیسم اجماع شبکه، مانند بروز رسانی اتریوم
  3. اجرای شاردینگ (Sharding) روشی برای مقیاس پذیری

ارتقاء شبکه لایه ۱، به کار و تغییرات زیادی نیاز دارد. در اکثر موارد، کاربران شبکه موافق اعمال تغییرات نیستند و این می تواند منجر به از هم پاشیدن کامیونیتی بلاکچین و یا ایجاد یک فورک (Fork) شود، همان اتفاقی که درباره بیت کوین (BTC) و بیت کوین کش (BCH) افتاد.

  • سگویت (SegWit)

یکی از نمونه های راهکار مقیاس پذیری لایه ۱، سگویت (SegWit) بیت کوین است. این راهکار توانست از طریق تغییر روشی که بلاک ها داده ها را سازماندهی می کنند، توان شبکه بیت کوین را افزایش دهد. این تغییر بدون آنکه اثری در امنیت شبکه داشته باشد، در هر بلاک فضای بیشتری را برای تراکنش ها ایجاد کرد. سگویت به وسیله یک سافت فورک پس سازگاری یا سازگاری عقب گرد (Backward-Compatible) اجرا شد؛ این یعنی آن دسته از نودهای بیت کوین که بروز رسانی Segwit را دریافت نکرده اند، هنوز می توانند تراکنش ها را پردازش کنند.

  • شاردینگ (Sharding)

شاردینگ یک راهکار لایه ۱ است که برای افزایش توان عملیاتی شبکه استفاده می شود. شاردینگ (Sharding) نوعی پارتیشن بندی دیتابیس است که می توان آن را به دفتر کل توزیع شده (DLT) بلاکچین ها اعمال کرد. در این روش، شبکه و نودهای آن به شاردهای مختلف تقسیم می شوند تا حجم کار تقسیم شده و سرعت تراکنش ها افزایش یابد. هر شارد، بخشی از فعالیت کل شبکه را مدیریت می کند و در واقع دارای تراکنش ها، نود‌ها و بلاک های جداگانه است.

مقایسه بلاکچین های لایه ۱ (L1) با لایه ۲ (L2)

همه مشکلات را نمی توان با اعمال تغییرات در لایه ۱ حل کرد. بر اساس محدودیت های فناوری، اعمال برخی از تغییرات در شبکه اصلی بلاکچین بسیار سخت و یا غیرممکن است. برای مثال، شبکه اتریوم بروز رسانی از گواه اثبات کار (PoW) به اجماع گواه اثبات سهام (PoS) را انجام داده است؛ اما توسعه این بروز رسانی سال‌ ها زمان برده است.

به دلیل مسائل مربوط به مقیاس‌ پذیری، برخی از راهکارها در بلاکچین لایه ۱ کار نمی کنند. اگر واقع بینانه نگاه کنیم، یک بازی بلاکچینی یا Play to Earn نمی تواند از شبکه بیت کوین استفاده کند؛ زیرا مدت زمان تراکنش های این شبکه طولانی است. با این حال شاید یک بازی بخواهد از امنیت و غیرمتمرکز بودن شبکه لایه ۱ استفاده کند. بهترین گزینه، توسعه این بازی بر بستر شبکه ای با راهکار لایه ۲ است.

content Vertical scaling layer 2
  • شبکه لایتنینگ (Lightning Network)

راهکارهای لایه ۲ بر بستر بلاکچین لایه ۱ ساخته می شوند و برای نهایی سازی تراکنش های خود به شبکه لایه ۱ متکی هستند. یک مثال بارز در این مورد، شبکه لایتنینگ (Lightning Network) است.

زمانی که ترافیک شبکه بیت کوین بسیار زیاد است، پردازش تراکنش ها ساعت ها طول می کشد. به وسیله شبکه لایتینگ، کاربران می توانند با بیت کوین های خود پرداخت های سریع را خارج از زنجیره اصلی انجام دهند و موجودی نهایی آن ها بعدا به زنجیره اصلی گزارش می شود. در نتیجه، تراکنش های افراد در یک گزارش نهایی خلاصه شده و در زمان و منابع صرفه جویی می شود.

نمونه هایی از بلاکچین لایه ۱

انواع مختلفی از بلاکچین های لایه یک (L1) وجود دارد که هر یک دارای کاربرد ویژه و منحصربفرد هستند. شبکه های لایه ۱ تنها به بیت کوین و اتریوم ختم نمی شوند و هر شبکه راهکارهای مختلفی برای تمرکززدایی (Decentralization)، امنیت و مقیاس پذیری بلاکچین دارد.

  • هارمونی (Harmony)

هارمونی (Harmony) یکی از بلاکچین های لایه ۱ است که از اجماع اثبات سهام موثر (EPoS) و فناوری شاردینگ استفاده می کند. شبکه اصلی این بلاکچین دارای ۴ شارد است که هر یک به طور جداگانه بلاک های جدیدی را ساخته و تایید می کنند. هر شارد می تواند این عملیات را با سرعت ویژه خود انجام دهد و این یعنی بلاکه ا می توانند شماره یا ارتفاع (Height) متفاوتی داشته باشند.

شبکه هارمونی  برای جذب توسعه دهندگان و کاربران به شبکه خود، از نوعی استراتژی میان زنجیره‌ای (Cross-Chain) استفاده می کند. کاربران شبکه هامونی می توانند از طریق پل های ارتباطی (بریج ها) بدون نیاز به اعتماد به شبکه های بیت کوین و اتریوم، توکن های خود را بدون خطرات احتمالی که برای پل های عادی وجود دارد، مبادله کنند. هدف اصلی شبکه هارمونی برای مقیاس پذیری وب ۳، استفاده از سازمان های خودگردان غیرمتمرکز (DAO) و الگوریتم های اثبات دانش صفر (Zero-knowledge Proof) است.

Harmony logo

از آنجایی که آینده سیستم مالی غیرمتمرکز (Defi) به فناوری های مولتی چین‌ و کراس چین وابسته است، پل های ارتباطی شبکه هارمونی کاربران زیادی را به خود جذب می کند. تمرکز شبکه هارمونی بیشتر بر زمینه های زیرساخت‌ NFT، ابزارهای دائو و پل های ارتباط بین پروتکلی است.

از کوین ONE (رمزارز بومی شبکه هارمونی) برای پرداخت کارمزد تراکنش ها استفاده می شود. می توان با استیک کردن (Staking) یا سپرده گذاری این کوین، در مکانیستم اجماع و حاکمیت شبکه هارمونی شرکت کرد. در این صورت، تاییدکنندگان موفق شبکه نیز پاداش می گیرند.

  • سلو (Celo)

سلو (Celo) یک بلاکچین لایه ۱ است که در سال ۲۰۱۷ از Go Ethereum یا Geth فورک شده است. ای شبکه نسبت به اوایل خود، تغییرات زیادی کرده است که جمله آن ها می توان به اجرای PoS و سیستم آدرس منحصربفرد اشاره کرد. اکوسیستم وب ۳ (Web 3.0) سلو دارای بخش های دیفای، NFT و راهکارهای پرداخت است و بیش از ۱۰۰ میلیون تراکنش در این شبکه تایید شده است. در شبکه سلو، هر فردی می تواند از شماره موبایل یا آدرس ایمیل به عنوان یک کلید عمومی استفاده کند. بلاکچین Celo با کامپیوترهای استاندارد به راحتی قابل اجرا است و نیازی به سخت افزارهای ویژه نیست.

CELO logo

کوین اصلی شبکه سلو، یک ارز کاربردی استاندارد به نام CELO است که برای تراکنش ها، امنیت و پاداش دهی استفاده میش ود. شبکه سلو دارای استیبل کوین های cUSD، cEUR و cREAL نیز هست. این استیبل کوین ها توسط کاربران ایجاد شده اند و تنظیم قیمت آن ها از طریق مکانیسمی مشابه مکانیزم استیبل کوین دای (DAI) شبکه میکر (MakerDAO) انجام می شود. برای پرداخت هزینه تراکنش هایی که با استیبل کوین های شبکه سلو انجام شده است، می توان از توکن های دیگر این شبکه استفاده کرد.

سیستم آدرس شبکه سلو و استیبل کوین های آن، دسترسی به ارزهای دیجیتال را آسان تر و پذیرش رمز ارزها را افزایش می دهند.

  • تورچین (THORChain)

تورچین (THORChain) یک صرافی غیرمتمرکز (DEX) میان ‌زنجیره ای و بدون نیاز به مجوز است. این شبکه لایه ۱ با استفاده از فریم ورک کازموس (Cosmos SDK) ساخته شده است. تور چین برای تایید تراکنش ها از مکانیسم اجماع تندرمینت (Tendermint) استفاده می کند. هدف اصلی شبکه تورچین، ارائه نقدینگی میان ‌زنجیره ای غیرمتمرکز بدون نیاز به توکن های رپد شده (Wrapped) یا وابسته است. وابسته بودن یا رپد شدن دارایی ها، برای سرمایه‌ گذاران مولتی چین یا چند زنجیره ای، خطراتی را به دنبال دارد.

بلاکچین لایه ۱ تورچین همانند یک مدیر خزانه عمل کرده و بر واریزها و برداشت ها نظارت می کند. این ویژگی باعث ایجاد نقدینگی غیرمتمرکز و حذف واسطه های متمرکز می شود. توکن RUNE، توکن بومی شبکه تورچین، برای پرداخت کارمزد تراکنش ها و در حاکمیت، امنیت و اعتبارسنجی شبکه استفاده می شود.

THORChain logo

بازارساز خودکار (AMM) تور چین از توکن RUNE به عنوان جفت ارز پایه استفاده می کند؛ یعنی می توانید توکن RUNE را به هر دارایی پشتیبانی‌ شده دیگر تبدیل کنید. عملکرد پروژه تور چین را می توان به یک یونی سواپ (Uniswap) بین زنجیره ای تشبیه کرد که از توکن RUNE به عنوان توکن امنیتی برای استخرهای نقدینگی و برای پرداخت ها استفاده می شود.

  • کاوا (Kava)

کاوا (Kava) یک بلاکچین لایه ۱ است که سرعت و قابلیت همکاری شبکه کازموس را با پشتیبانی شبکه اتریوم ترکیب کرده است. شبکه کاوا با استفاده از ساختار کوچین (Co-chain)، دارای یک بلاک چین مجزا برای ماشین مجازی اتریوم (EVM) و توسعه های Cosmos SDK است. پشتیبانی پروتکل ارتباط بین بلاک چینی (IBC) شبکه کازموس نیز به این بلاکچین اضافه شده است و از طریق این ویژگی، توسعه دهندگان می توانند برنامه های غیرمتمرکزی (DApps) را که به طور یکپارچه با اکوسیستم های کازموس و اتریوم در تعامل هستند، اجرا کنند.

kava logo

شبکه کاوا از مکانیسم اجماع PoS تندرمیت استفاده می کند که مقیاس پذیری برنامه های کوچین ماشین مجازی اتریوم را به طرز چشمگیری افزایش می دهد. این شبکه که توسط KavaDAO تاسیس شده است، طرح های ویژه ای برای تشویق توسعه دهندگان دارد و به ۱۰۰ پروژه برتر در هر کو چین، بر اساس میزان استفاده آن ها، پاداش می دهد.

بلاکچین لایه ۱ کاوا دارای یک توکن کاربردی و حاکمیتی به نام KAVA و یک استیبل کوین وابسته به دلار آمریکا به نام USDX است. توکن KAVA برای پرداخت کارمزد تراکنش ها بکار می رود و همچنین توسط تاییدکننده ها برای تکمیل اجماع شبکه سپرده گذاری می شود. کاربران می توانند با محول کردن توکن های KAVA سپرده گذاری شده خود به تاییدکننده ها، سهمی در صدور توکن های KAVA داشته باشند. سپرده گذاران و تاییدکننده ها می توانند به پیشنهاد‌های حاکمیتی که پارامترهای شبکه را تعیین می کنند، رای دهند.

در انتها

امروزه، تعداد زیادی بلاکچین لایه ۱ و پروتکل لایه ۲ در اکوسیستم رمز ارزها وجود دارد و ممکن است شما با دیدن این اصطلاحات کمی سردرگم شوید. اما زمانی که مفهومی این اصطلاحات را بدانید، درک ساختار شبکه ها و بلاکچین ها نیز آسان تر خواهد شد.

لایه اول بلاکچین را می توان پایه شبکه دانست که امنیت آن با تغییر ناپذیری تامین می شود. لایه ای که مسئولیت فرایندهای برنامه نویسی، اجماع، زمان تایید بلاک، پارامترها، حل اختلاف و قوانین را برعهده دارد. این لایه در بین توسعه دهندگان و متخصص های حوزه بلاکچین به لایه پیاده سازی نیز معروف است. بدون تردید تنها راه موجود برای حل مشکلات سه گانه استفاده از لایه های بلاکچین است. استفاده همزمان از این لایه ها این امکان را فراهم می کند تا شبکه ها در کنار امنیت و تمرکززدایی، مقیاس پذیری را نیز تجربه کنند. چنین اتفاقی می تواند انقلابی بزرگ در بازار کریپتو ایجاد کند و جذابیت آن را دوچندان کند.

بلاگ

چرا باید به معامله گر بودن خود افتخار کنید؟

معامله گران، بخش بسیار مهمی از اکوسیستم مالی هستند. یک معامله گر کسی است که آنچه را که خودش به دست می آورد تصاحب می کند نه آنچه را که خودش کسب نکرده است یا سزاوار آن نیست”

منتشر شده

در

چرا باید به معامله گر بودن خود افتخار کنید؟

در جامعه دیدگاه منفی نسبت به معامله گری وجود دارد. در این مطلب، سعی داریم در مورد جنبه های مثبت حرفه معامله گری و اینکه چرا یک معامله گر باید نسبت به موقعیت شغلی خودش احساس غرور کند، توضیح دهیم.

برخی عقیده دارند: “یک معامله گر چیزی را خلق یا تولید نمی کند” که این دیدگاه اشتباه است.

در تاریخ تمدن، این معامله گران بودند که با خرید و فروش کالاها در بازار، تجارت و اقتصادها را خلق کرده اند. از لحاظ تاریخی کالاهایی مثل ابریشم، ادویه ها، روغن زیتون، جواهرات، رنگ ها، نمک و بسیاری از کالاهای دیگر در دوران باستان فِنیقیان (Phoenicians) و تمدن بابل (Babylonians) معامله می شدند.

این معامله گران، هزاران سال پیش پایه های سیستم اقتصادی مدرن و نظام سرمایه داری یا کاپیتالیسم (Capitalism) را راه انداری کرده اند و رشد داده اند. شاید بتوان گفت که معامله گران، خالق دنیای مدرن تجارت و اقتصاد نیز هستند.

معامله گران مدرن امروز، مانند گذشته داد و ستد نمی کنند و در حال معامله کردن بر روی دارایی های دیجیتال هستند. این دارایی ها شاید در دنیای ارتباطات به صورت مجازی باشند، اما در حقیقت، ماهیت آن ها به شرکت ها، قیمت کالاها و ارزهای واقعی کشور‌ها گره خورده اند و مبنایی برای ارزشگذاری های حقیقی آن ها هستند.

زمانی که مردم بنزین می زنند، موقع صبحانه آب پرتقال می خورند و یا در جشن نامزدی خود، انگشتری هدیه می دهند، در واقع در ایستگاه آخر بازار معامله گری کامودیتی ها (کالاها)، قرار گرفته اند. اگر برای یک شرکت که به تازگی در بورس عرضه عمومی (عرضه اولیه) شده است، کار می کنید و یا از محصولات و خدمات این شرکت خریداری می کنید، شاید کمی تصورش سخت باشد، اما شما در انتهای گزارشات درآمدی و مالی این شرکت ها قرار دارید.

  • معامله گران، بخش بسیار مهمی از اکوسیستم مالی هستند.
  1. یک معامله گر، سیستم معاملاتی خود را خلق می کند.
  2. معامله گران، نقدشوندگی در بازار ایجاد می کنند و اسپرد (Spread: اختلاف قیمت خرید و فروش) را کاهش می دهند.
  3. معامله گران، زمانی که یک سرمایه گذار می خواهد دارایی را بفروشد، سرمایه خرید آن دارایی را مهیا می کنند.
  4. معامله گران، زمانی که شرکت ها سهام خود را عرضه اولیه می کنند و در دسترس عموم قرار می دهند، سرمایه برای شرکت ها جمع آوری می کنند.
  5. معامله گران، در اصلاحات قیمتی بازار وارد خرید می شوند و نمی گذارند فشار فروش و کمبود نقدینگی، به جامعه منتقل شود.
  6. معامله گران از سرمایه خود خیریه های بسیاری تاسیس کردند تا به افراد کم بضاعت کمک کنند.
  7. معامله گران ثروتمند کمک های زیادی به کمپین ها سیاسی می کنند.
  8. مدیران حرفه ای صندوق هایپوشش ریسک (Hedge Fund) بسیاری از مشتریان خود را ثروتمند کرده اند.
  9. معامله گران موفق زندگی خوبی برای خانواده خود فراهم کرده اند.
  10. مربیان معامله گری خوب به دانش آموزان خود چیزهای زیادی در مورد خودشان آموزش می دهند که می تواند زندگی آن ها را تغییر دهد.

زمانی که بازارها سقوط می کنند، بسیاری از افراد، معامله گران را مقصر می دانند و بیان می کنند “سفته بازارن محرک ریزش بازار بودند!” اما زمانی که معامله گران در سقوط بازار اقدام به خرید می کنند و از ریزش بیشتر جلوگیری می کنند، کسی از آن ها تشکر نمی کند!

بسیاری اوقات فروشندگان به دلیل ریزش بازار مورد حمله قرار گرفتند، اما کسی درک نمی کند که این افراد بعدها مجبور هستند باز هم به بازار آمده و خرید انجام دهند (در بازارهای دو طرفه باید پوزیشن فروش خود را مجددا خریداری نمایند). معامله گران ریسک می کنند و هیچ تضمینی برای موفقیت وجود ندارد. ضمنا فراموش نکنیم که اگر معامله گری ساده بود، همه آن را انجام می دادند.

  • در این جا ۱۵ دلیل برای این که چرا باید به معامله گر بودن خود افتخار کنیم، آورده ایم.
  1. شما شجاعت ریسک دارید که عده ای کمی از افراد چنین ویژگی دارند.
  2. معامله گری اگر درست انجام شود مانند بسیاری از کسب و کارها می تواند موفقیت آمیز باشد. یک معامله گر باید افتخار کند که کارآفرین است.
  3. یک معامله گر می‌تواند از معامله ارزها سود کسب کند و قربانی تنزل یا کاهش قدرت پول داخل جیب خود نشود.
  4. به عنوان یک معامله گر فعال در بازاز سهام می توانید در درجه ای بالاتر از کارمند و در رتبه ای مساوی با صاحب کسب و کار به معامله سهام بپردازید.
  5. معامله گر می تواند از درآمد و فروش شرکت سود کسب کند و تنها محدود به حقوق نباشد.
  6. یک معامله گر سود ده شبیه به ورزشکار زبده ای است که عملکرد بهتری نسبت به بقیه در زمین بازی دارد و امتیازی بیشتری به دست می آورد.
  7. معامله گران حتی می توانند، آگاهانه با پول خود شرط بندی کنند.
  8. شما وارد صنعتی شده اید که پتانسیل درآمد نامحدودی دارد.
  9. شما مایلید در مورد ضعف های احساسی، غرور و کنترل خود یاد بگیرید.
  10. شما به اندازه کافی اعتماد به نفس دارید که در جهت مخالف بازار وارد معامله شوید.
  11. شما مایلید کاری انجام دهید که اکثر افراد، حاضر به انجام آن نیستند.
  12. بسیاری از افراد جامعه فکر می کنند شما قمارباز هستید، اما نمی دانند شما در حال طراحی کازینوی خود هستید.
  13. در دنیایی که همه حرف می زنند، شما مرد عمل هستید.
  14. در دنیایی که همه شروع می کنند، شما خاتمه می دهید.
  15. در دنیای منتقدان شما، سازنده هستید.
“نماد روابط حاضر بین انسان ها، نماد اخلاقی احترام انسانی، معامله گران هستند. ما که مبتنی بر ارزش ها زندگی می کنیم نه بر اساس چپاول و غارت ثروت دیگران، معامله گریم! هم از بعد جسمی و هم روحی. یک معامله گر کسی است که آنچه را که خودش به دست می آورد تصاحب می کند نه آنچه را که خودش کسب نکرده است یا سزاوار آن نیست” 

Ayn Rand

  • همه ما معامله گر هستیم.
  • برخی زمانشان را برای حقوق معامله می کنند.
  • برخی شهریه را برای مدرک معامله می کنند.
  • برخی ریسک را برای سود معامله می کنند.
  • برخی خوشبختی را برای امنیت معامله می کنند.
  • برخی قانون را برای سیاست‌ معامله می کنند.
  • برخی اصول اخلاقی را در ازای پول معامله می کنند.
  • پس همه ما معامله گر هستیم اما عده کمی این مسئله را درک می کنند.

ادامه مطلب

بلاگ

نقل قولی از وارن بافت: نظم و انضباط و نه گفتن!

سرمایه گذاری سخت است. افراد باهوش زیادی وجود دارند که ایده های هوشمندانه زیادی را مطرح می کنند. به طور فزاینده ای، فکر می کنم بخشی از هنر سرمایه گذاری داشتن نظم و انضباط برای نه گفتن است.

منتشر شده

در

نقل قولی از وارن بافت: نظم و انضباط و نه گفتن!

یکی از چیزهایی که درباره وارن بافت (Warren Edward Buffett) وجود دارد و من کاملا از آن متنفرم این است که او نقل قول های زیادی دارد که پس از شنیدن آن پیش خودم می گویم: “خب معلومه! چقدر پیش پا افتاده … ” و سپس چند سال بعد به چیزی برخورد می کنم و بلافاصله یکی از نقل قول های بافت به ذهنم می رسد و با خود می گویم: “خدایا! در آن جمله چه درسی بود. او چگونه این کار را می کند؟”

به هر حال، من فکر می کنم یکی از کلیدهای موفقیت در سرمایه گذاری این است که باید همواره یک ماشین یادگیری باشیم؛ من که سعی می کنم باشم. مطمئناً احساس می کنم در ۱۸ ماه گذشته چیزهای زیادی یاد گرفته ام (و فراتر از آن، من همیشه به دنبال یادگیری روش هایی برای “یادگیری بهتر” هستم) به عنوان بخشی از این فرآیند یادگیری، معمولا یک یا دو بار در سال یک نقل قول از بافت وجود دارد که واقعا در مورد من صدق می کند و باعث می شود یک درس جدید را به بخش ناخودآگاه ذهنم بسپارم. بنابراین تصمیم گرفتم یک مجموعه شش ماهانه تهیه کنم که در آن نقل قول هایی از وارن بافت را بنویسم که در شش ماه گذشته درس بزرگی از آن ها گرفته ام.

به نظرتان کدام نقل قول را برای شروع انتخاب کرده ام؟ یک نقل قول که در مورد نظم و انضباط است. او تعدادی زیادی جملات درباره دیسیپلین دارد اما من این یکی را انتخاب می کنم.

“برای موفقیت در سرمایه گذاری در طول زندگی نیازی به IQ بالا، بینش تجاری غیرمعمول یا اطلاعات خاص نیست. آنچه مورد نیاز است، یک چارچوب‌ فکری مناسب برای تصمیم گیری و توانایی حفظ آن چارچوب دربرابر تخریب توسط احساسات است. شما باید نظم عاطفی داشته باشید”

فکر می کنید چرا این نقل قول را برای شروع انتخاب کردم؟

من همیشه ارزش نظم و انضباط را در زندگی شخصی می دانستم، اما نیمه اول سال ۲۰۲۲ به من نشان داد که نظم و انضباط در معامله گری و سرمایه گذاری نیز چقدر حیاتی است.

داستان علاقه من به بستنی یک شوخی همیشگی بین من و همسرم است. من عاشق شیرینی هستم. اگر یک بستنی بزرگ با طعم مورد علاقه من را بخریم، قبل از اینکه به وعده بعدی برسد من آن را تمام کرده ام! فقط دو راه برای کنترل اشتهای سیری ناپذیر من نسبت به بستنی پیدا کرده ایم.

  1. برای من، اینکه رژیم بدون قند داشته باشم.
  2. برای او، اینکه هنگام خرید بستنی بگوید “این بستنی برای تو نیست”، به این معنی که من مجاز به خوردن آن نیستم.

بنابراین تنها راه من برای رعایت نظم و انضباط و نه گفتن به بستنی و بسیاری از شیرینی های دیگر این است که هرگز به آن لب نزنم. بدون هیچ استثنائی مانند، “امشب فقط یک قاشق”. در واقع یا پرهیز کامل یا پرخوری کامل، حد وسط وجود ندارد.

این موضوع چه ربطی به سرمایه گذاری دارد؟

با نگاه به گذشته، بدیهی است که بسیاری از سهام (به ویژه سهام در حال رشد/ یا سهام فناوری) خیلی خوش بینانه قیمت گذاری شده اند یا به عبارتی بیش از حد ارزشگذاری شده اند. بسیاری از این سهام نسبت به سطوح قبل از کووید، بیش از دو برابر شده و به سرعت در حال رشد بودند. در حالی که این شرکت ها سودآور نبودند، سرمایه گذاران به تقاضای عظیم برای کالاها و خدمات نگاه می کردند و می گفتند: “سودهای فعلی را فراموش کنید. زمانی که این شرکت ۲۵ درصد از تقاضای کل را تصاحب کند، ارزش زیادی خواهد داشت.”

با ادامه روند صعودی سهام، آخرین خرس ها نیز به حاشیه رفته و سرمایه گذاران برای خرید سهام در هر قیمتی صف کشیده بودند.

بسیاری از سرمایه گذاران با خرید این سهام در انتهای چرخه متضرر شدند، اما بسیاری از سرمایه گذاران زیرک با زودتر خریدن سهام به سودهای شگفت انگیز دست یافتند، و اساساً هرگز هیچ پولی را از روی میز برنداشتند تا در زمان مناسب با استفاده از معاملات رفت و برگشتی (Round-trip trading) سهام را در بالاترین قیمت بفروشند.

توضیح: معاملات رفت و برگشتی (Round-trip trading) معمولاً به عمل غیراخلاقی بارها و بارها خرید و فروش یک اوراق بهادار گفته می شود تا دیگران را گمراه کند که تقاضا برای آن سهام بیشتر از آنچه که به نظر می رسد، وجود دارد.

بدیهی است که داستان فوق کمی ساده تر از واقعیت است، اما اگر بازارها را از نزدیک دنبال کنید، نمونه های متعددی از سهام و شرکت هایی که در مورد آن ها صحبت می کنم را می شناسید.

در هر صورت، من اینجا نیامده ام تا از سرمایه گذار خاصی نام ببرم. من هم مطمئناً از این خط فکری مصون نبوده ام. من چندین معامله بزرگ داشتم که مستقیماً در حال بالا رفتن بودند و به اهداف قیمتی من رسیدند (یا از آن هم فراتر رفتند)، با این حال آن ها را تا حدودی به دلیل ملاحظات مالیاتی نفروختم. اما دلیل اصلی من برای نفروختن این بود که سهام همچنان بالا می رفت و من فکر می‌کردم شرکت چقدر خوب عمل کرده است و مدیریت آن از هوای رقیق نیز ارزش ایجاد می کند!

به عنوان مثال، تصور کنید سهامی را به قیمت ۵۰ دلار خریده بودم و فکر می کردم که ارزش آن ۱۰۰ دلار است. به یاد دارم تنها چند هفته منتظر ماندم و قیمت آن به تقریبا ۹۵ تا ۱۰۵ دلار افزایش یافت و من با خود گفتم: “نباید بفروشم! الان بدهی مالیاتی‌ سنگینی برایم خواهد داشت، در صورتی که با مدیریت آن، سود مرکب به قدری می شود که همچنان پس از پرداخت مالیات نیز، بازدهی با ریسک تعدیل شده مناسبی دریافت خواهم کرد”. بطور کلی، سهامی که از آن ها یاد می کنم در حال حاضر همگی در محدوده ای بین ۵۰ تا ۷۰ دلار معامله می شوند.

با نگاه به گذشته، همیشه من به شرکت های مورد علاقه ام با توجه به حداکثر تقاضای موجود برای محصولات آن ها نگاه می کردم و سعی می کردم خودم را قانع کنم تا آن ها را بخرم و اجازه دهم که تا ابد به رشد و ایجاد سود مرکب برای من ادامه دهند.

یکی از مقصرهای اصلی در این مورد برای من، شرکت تولید دستگاه ورزشی پلوتون (Peloton) بود. من در سال گذشته بدون توقف در مورد این شرکت نوشتم و این تا حدی به این دلیل بود که من همواره در حال ورزش با دستگاه ورزشی این شرکت بودم. همچنین این مسئله به این دلیل بود که فکر می کردم پلوتون یک شرکت پیشرو در بازار خواهد بود که حداکثر تقاضای موجود را در دست می گیرد و به زودی، می تواند فرصت خرید فوق العاده‌ دیگری مانند آمازون (Amazon)، تسلا (Tesle) یا نتفلیکس (Netflix) باشد.

در زمانی که شرکت افزایش سرمایه داده بود، مقاله‌ای با عنوان “سهام پلوتون را با مسئولیت خودتان بفروشید” نوشتم، شرم آور است! زمانی که سهام آن در حدود ۱۰۰ دلار بود، و هیچ ایرادی در کار آن ها که افزایش سرمایه دادند و تمام اعتبار شرکت را بلعیدند، نمی دیدم. زمانی که من در مورد پلوتون صحبت می کردم سهام آن در محدوده ۸۰ دلار بود، و اکنون قیمتش تک رقمی شده و دیگر حتی هیچ علاقه ای نیز به آن ندارم. بله، شرایط تغییر کرده است، اما اگر علاقه مند بودن به یک سهام در محدوده ۸۰ دلار و عدم علاقه به آن در محدوده ۸ دلار آن هم تنها چند ماه بعد، نشانه یک خط فکری ضعیف و اشتباه نیست، پس چیست؟

اما این ها چه ربطی به اعتیاد من به بستنی، و نقل قول وارن بافت در مورد نظم و انضباط دارد؟

سرمایه گذاری سخت است. افراد باهوش زیادی وجود دارند که ایده های هوشمندانه زیادی را مطرح می کنند. به طور فزاینده ای، فکر می کنم بخشی از هنر سرمایه گذاری داشتن نظم و انضباط برای نه گفتن است.

به فرصت هایی که تنها “خوب به نظر می رسند” نه بگویید. به ایده هایی که کاملا در محدوده شناخته شده شما قرار نمی گیرند و به قدر کافی درباره آن ها نمی دانید، نه بگویید. به گرفتن تنها یک بروشور کوچک در مورد ایده هایی که به طور کامل در مورد آن ها تحقیق نکرده اید، نه بگویید.

Learn to say No

ساده به نظر می رسد. اما  اینکه تمام وقت خود را صرف تحقیق در مورد سهام و صحبت با سرمایه گذاران هوشمند دیگر کنید، واقعاً سخت است. راحت است که اجازه دهید تنها اندکی از نظم و انضباط خود منحرف شوید، اما قبل از اینکه متوجه شوید خودتان را در حال خوردن یک ظرف بزرگ از گیلاس می یابید. منظورم خرید سبدی از شرکت های در حال رشدی است که سودآور نیستند، اما همه با آن ها به بازدهی های بیشتر از ۵۰% رسیده اند و در مقایسه با حداکثر بازار در دسترس برای محصولاتشان (TAM) و پتانسیل رشد عظیمشان، ارزان‌ به نظر می رسند.

زندگی می تواند به سرعت شما را به دام بیندازد. خوردن “فقط یک لیوان بستنی” می تواند به سرعت به خوردن یک عدد بستنی بعد از هر وعده شام به مدت دو هفته متوالی تبدیل شود و ۲ کیلوگرم وزن اضافه کنید. سفته بازی ها در بازار سهام می توانند واقعاً به سرعت باعث ۹۰ درصد کاهش در قیمت سهام شوند، و مهم نیست که چقدر معامله شما روی آن کوچک است. وقتی روی یک معامله ۹۰% ضرر می کنید، در نهایت تاثیر خود را بر بازده شما می گذارد!

برای من، داشتن نظم و انضباط برای نه گفتن، به معنای نه گفتن به شرکت هایی است که جریان نقدی آزاد زیادی از خود بجا نمی گذارند (یا برنامه ای برای انجام این کار در کوتاه مدت ندارند). بله، می دانم که این امر مانع از رشد بسیاری از کسب و کارهای واقعاً جذابی می شود که سودآورد نیستند، اما من آموخته ام که داشتن پشتیبانی جریان نقدی برای متقاعد شدن درباره خوب بودن یک شرکت برای من بسیار حیاتی است.

اگر شرکتی پشتیبانی جریان نقدی را نداشته باشد، احتمالاً برای من مناسب نیست. من در مورد آن قانع نمی شوم و نمی توانم معاملات خوبی روی آن داشته باشم. اگر بالا رفت نمی دانم چه زمانی آن را بفروشم، و اگر کاهش یافت نمی توانم تصمیم بگیرم که آیا یک فرصت خرید است یا نشانه ای است که تمام محاسباتم اشتباه بوده است.

این بدان معنا نیست که من نمی توانم از شرکت هایی که جریان نقدی ندارند چیزی بفهمم. یا بدان معنا نیست که نمی توانم آن ها را مطالعه کنم، درباره آن ها تحقیق کنم، یا به این فکر نکنم که چگونه آن ها با بقیه تفکرات من مطابقت دارند و بر شرکت هایی که در آن ها سرمایه گذاری می کنم تأثیر می گذارند.

من فقط باید نظم و انضباط کافی داشته باشم که آن ها را نخرم.

یک حوزه دیگر نیز وجود دارد که کاملاً با نظم و انضباط تناسب دارد و شایان ذکر است. من همیشه یک شکاک بزرگ نسبت به بیت کوین (Bitcoin) و کریپتوکارنسی ها (Cryptocurrencies) بوده ام.

زمانی که آن “دارایی ها” مستقیماً در حال حرکت به سمت بالا بودند، من زمان زیادی را صرف نگاه کردن و فکر کردن در مورد آن ها کردم. هر پروژه رمزنگاری که به آن نگاه می کردم، فکر می کردم بازآفرینی فوق العاده ناکارآمدی از مشکلاتی است که قبلاً حل شده اند، یا اغلب فکر می کردم تنها یک طرح پانزی (Ponzi Scheme) هستند. اما وقتی بقیه به من گفتند که کریپتو دنیا را تغییر می دهد، به تحقیق ادامه دادم و سرم را به علامت بله تکان دادم، زیرا قیمت های کریپتو به شدت در حال بالا رفتن بود و این افراد روز به روز ثروتمندتر می شدند.

در واقع، به پروژه ای نگاه می کنم، و با خود فکر می کنم “احمقانه و غیراقتصادی به نظر می رسد یا به نظر می رسد که یک طرح پانزی باشد”…. اما همچنان به تحقیق درباره آن ادامه می دهم زیرا افراد زیادی قبلا از طریق آن ثروتمند شده اند. با نگاه به گذشته، آن تحقیق ها در حقیقت فقط زمانم را تلف کرد، و آن پروژه ها هم در واقع عمدتاً پانزی یا واقعاً احمقانه بودند.

من در مورد برخی از سهام میم (meme stocks) که در اوایل سال ۲۰۲۲ سر به فلک کشیدند و متعاقباً سقوط کردند نیز، همین احساس را دارم. همیشه کاملاً واضح به نظر می رسید که برخی از فین تک ها ( شرکت های فناوری مالی) که سر به فلک می کشیدند، از منظر کسب و‌ کار و اقتصاد افتضاح بودند و تنها یک پلتفرم زیبا و آراسته شده (که گاهی آن هم افتضاح بود) بر پایه یک کسب و کار ضعیف دیگر بودند (مانند بیمه، بانک، و غیره؛ چیزی شبیه به شرکت Lemonade با نماد LMND). وقتی آن سهم ها مستقیماً در حال بالا رفتن بودند، تمایل داشتم حرف افرادی را که می گفتند این شرکت ها قرار است دنیا را تغییر دهند باور کنم، حتی با اینکه به نظر می رسید اکثر آن ها به جز گفتن “فناوری در حال تغییر جهان است” تحقیقات دیگری انجام نداده اند.

در ادامه اما سعی می کنم نظم و انضباط داشته باشم و به چیزهایی که به وضوح احمقانه است نه بگویم. همچنین سعی می کنم وقتی یکی از آن ها را دوباره دیدم، بجای اینکه فقط بگویم پانزی! پانزی! کار مفیدتری انجام دهم. من نمی خواهم کسی باشم که در شبکه تلوزیونی CNBC فریاد می زند فلان چیز احمقانه است، اما دفعه بعد که چیزی احمقانه مانند استیبل کوین ها یا ارزهای دیجیتالی دیدم که به ازای استیک کردن ۲۰ درصد بازدهی می دهند، می دانم چه کار کنم. فوراً می گویم: “نه، این یک ایده احمقانه است و احتمالاً یک پانزی باشد” و از آن رد می شوم و یا ایمیلم را می بندم.

توضیح ۱: طرح پانزی نوعی کلاه برداری است که سرمایه گذاران را فریب می دهد و با پول سرمایه گذاران جدید به سرمایه گذاران قبلی سود می پردازد.

توضیح ۲: سهام میم یا meme stock، به سهام شرکتی اطلاق می شود که به صورت آنلاین و از طریق پلتفرم های رسانه های اجتماعی طرفدارانی شبیه به یک فرقه به دست آورده است.

نظم و انضباط اهمیت بسیار زیادی دارد و در معامله گری و سرمایه گذاری به آن نیاز است! به گمانه زنی ها نه بگویید. به شرکت هایی که درباره آن ها شناخت کافی ندارید، نه بگویید. منتظر بمانید تا فرصت ها شما را پیدا کنند.

این مقاله توسط اندرو واکر (Andrew Walker)، مدیر پورتفولیوی Rengeley Capital به رشته تحریر در آمده است.

ادامه مطلب

عضویت در خبرنامه

تبلیغات

برترین ها