با ما همراه باشید

بلاکتوپیا

۶ رویداد قوی سیاه که اقتصاد را برای همیشه تغییر دادند!

رویدادهای قوی سیاه، که بازارهای مالی را غافلگیر کرده اند و تاثیر زیادی بر سرمایه گذاری در سراسر جهان داشته اند. از رکود بزرگ سال ۱۹۲۹ گرفته تا قرنطینه جهانی سال ۲۰۲۰.

منتشر شده

در

۶ رویداد قوی سیاه که اقتصاد را برای همیشه تغییر دادند!

اصطلاح قوی سیاه در بازارهای مالی یعنی رویدادی که غافلگیرکننده باشد و تاثیر قابل توجهی بر جهان داشته باشد. کتاب معروفی که این اصطلاح را ترویج داد، کتابی بود به نام قوی سیاه (Black Swan) اثر نسیم طالب (Nassim Taleb) که امروزه به عنوان بنیانگذار نظریه قوی سیاه نیز شناخته می شود.

در این مطلب فهرستی از رویدادهای قوی سیاه، که بازارهای مالی را غافلگیر کرده اند و تاثیر زیادی بر سرمایه گذاری در سراسر جهان داشته اند را مورد بحث قرار خواهیم‌ داد. از رکود بزرگ سال ۱۹۲۹ گرفته تا قرنطینه جهانی سال ۲۰۲۰، این رویدادها تاثیرات بسیار مخربی بر اقتصادها، سهام شرکت ها و ارز کشورها داشتند.

۱- رکود بزرگ سال ۱۹۲۹ (The 1929 Great Depression)

یک مثال بارز از قوی سیاه و یکی از مخرب ترین اتفاقات در تاریخ، رکود بزرگ سال (۱۹۲۹–۱۹۳۹) بود. این رویداد به اندازه ای شدید بود که اکثر اقتصاددانان برای توصیف تاثیر بحران های مالی بر اقتصاد جهانی، از آن استفاده می کنند. رکود بزرگ در ایالات متحده با سقوط بازار سهام در ۲۹ اکتبر ۱۹۲۹ آغاز شد، این روز به سه شنبه سیاه (Black Tuesday) نیز معروف است. این سقوط ناگهانی باعث کاهش ارزش بازار سهام در جهان شد و روند رشد اقتصاد جهانی را به شدت کاهش داد.

این دوران در ایالات متحده آمریکا با کاهش ارزش سهام در تاریخ ۴ سپتامبر ۱۹۲۹ شروع گردید، در تاریخ ۲۹ اکتبر ۱۹۲۹، بورس آمریکا سقوط کرد و خبر آن در جهان پیچید. از آن پس طولی نکشید که جریان رکود اقتصادی در تمام کشورهای جهان به سرعت گسترش یافت.

تولید ناخالص داخلی (GDP) در سرتاسر جهان حدود ۱۵ درصد کاهش پیدا کرد، در حالیکه میزان تجارت بین المللی تا ۵۰ درصد  هم سقوط کرد. اگر بخواهیم با بحران بزرگ سال ۲۰۰۸ مقایسه کنیم، تولید ناخالص داخلی جهانی در آن رویداد کمتر از ۱ درصد کاهش پیدا کرد. در سال ۱۹۳۳ در آمریکا، بیکاری از ۵ درصد تا ۲۳ درصد افزایش یافت و درآمدها به طور چشمگیری کاهش پیدا کردند. صدها هزار نفر از بیکاران با استفاده از قطار به شهرها و ایالت های دیگر برای یافتن کار سفر می کردند.

یکی از دلایل بحران بزرگ اقتصادی در آمریکا عملکرد فدرال رزرو یا بانک مرکزی آمریکا عنوان شده‌است. اقتصاددانان امروزه می گویند فدرال رزرو سیاست انقباضی را در سال ۱۹۲۹، درست زمانی که اقتصاد آمریکا وارد رکود می شد اتخاذ کرد.

اگر چه وضعیت بعضی از کشورها در اواسط دهه‌ ۱۹۳۰ رو به بهبودی رفت، اما سایر کشورها تا آغاز جنگ جهانی دوم درگیر اثرات منفی این رکود بزرگ بودند. اگرچه هنوز دلیل این رکود بزرگ کاملا مشخص نیست، اما بعضی از اقتصاددانان معتقد هستند که سقوط ناگهانی بازار سهام منجر به کاهش اعتماد به نفس سرمایه گذاران شد، و در نتیجه باعث کاهش هزینه های مصرف و سرمایه گذاری شد.

با کاهش تورم و سقوط قیمت ها، خیلی از مردم پیش بینی می کردند که این قیمت ها مجددا کاهش پیدا کند و با این فکر به دنبال کاهش بیشتر هزینه های خود بودند. در نتیجه، کاهش شدید تقاضا عواقب فاجعه باری بر اقتصاد ایالات متحده به بار آورد که مدتی بعد به سایر کشورهای جهان نیز سرایت کرد.

یکی دیگر از نظریه های رایج، نظریه پول گرایی (Monetarist) است. طبق این نظریه کاهش عرضه پول، دلیل اصلی تبدیل یک بحران مالی ساده به بزرگترین رکود اقتصادی تاریخ بود.

برخی از اقتصاددانان استاندارد طلا را مقصر اصلی در شروع این رکود اقتصادی بزرگ می دانند. لازم به ذکر است که همین توقف تبدیل پول به طلا بود که بهبود اقتصادی را ممکن ساخت. تقریباً همه ارزهای اصلی در طول این رکود اقتصادی بزرگ، دیگر از طلا به عنوان پشتوانه رسمی پول خود استفاده نکردند.

در سال ۱۹۳۱، بریتانیا پس از یک سری معاملات مخرب سفته بازانه به پوند انگلیس، مبادله‌ پوند با طلا را متوقف کرد. این کار باعث شد بریتانیا یکی از اولین کشورهایی باشد که از رکود اقتصادی خارج شود. ژاپن و کشور‌های اسکاندیناوی از بریتانیا پیروی کردند و استاندارد طلا را در سال ۱۹۳۱ کنار گذاشتند و سپس ایتالیا و ایالات متحده همراه شدند. بعضی از کشورها مثل فرانسه، بلژیک و سوئیس تا سال ۱۹۳۶ معیار طلا را دنبال کردند که باعث شد نسبت به کشورهایی که ارز شناور آزاد داشتند، بهبود اقتصادی کندتری داشته باشند.

جان مینارد کینز اقتصاددان مطرح بریتانیایی در آن زمان پیشنهاد کرد که دولت ها باید برای رهایی از بحران بزرگ، مخارج خود را افزایش دهند. کینز ریشه بحران اقتصادی را نبود تقاضای کافی از سوی مصرف کنندگان می دانست. او گفت در بحران اقتصادی تنها دولت امکان افزایش تقاضا برای کالا و خدمات را دارد، چرا که هنگام وضعیت بد اقتصادی مردم به دلیل خویی که پیدا می کنند، کمتر پول خرج می کنند و این باعث کاهش تقاضا، و به دنبال آن کاهش مصرف، و افزایش بیکاری و کاهش تولید ملی می شود.

چندی پیش صدمین سالگرد این رکود بزرگ را پشت سر گذاشتیم، با این حال این رویداد همچنان درس های ارزشمندی به معامله گران و سرمایه گذاران می دهد، اینکه رکود اقتصادی تا چقدر می تواند شدت پیدا کند و چگونه ارزهای ثابت می توانند مانع بزرگی در مقابل بهبود اقتصادی باشند.

۲- بحران مالی آسیا سال ۱۹۹۷ (The 1997 Asian Financial Crisis)

یکی از نمونه های قوی سیاه در بازارهای مالی، بحران مالی آسیا در سال ۱۹۹۷ بود. کشورهایی که زمانی به عنوان «ببرهای آسیایی» و «معجزه اقتصادی آسیا» شناخته می شدند، شاهد کاهش ۷۰ درصدی ارزش ارز و بازارهای سهام خود بودند. اندونزی، کره جنوبی و تایلند بیشتر ضربه را از این بحران متحمل شدند، بعد از آن ها هنگ کنگ، لائوس، مالزی، و فیلیپین قرار می گیرند. سنگاپور، تایوان و ژاپن نیز نسبتا کمتر از بقیه کشورها از این بحران ضربه خوردند.

کشورهای آسیایی و بخصوص آسیای جنوب شرقی، تقریبا ۵۰ درصد از کل سرمایه ورودی به اقتصادهای توسعه‌ یافته را در سال های قبل از این بحران جذب می کردند. رشد اقتصادی این کشورها بسیار عالی بود، تولید ناخالص داخلی بین ۸ تا ۱۲ درصد بود. اکثر کشورهایی که از این بجران ضربه خوردند، سیاست های مالی قابل اعتمادی داشتند. با این وجود، نرخ‌ بهره بالا و رشد اقتصادی، سرمایه زیادی از طرف سفته بازان جذب کرد که عمدتا به دنبال سود سریع نیز بودند. قیمت دارایی ها رو به افزایش گذاشتند و حبابی را تشکیل دادند که برای حفظ آن مدام نیازمند سرمایه بیشتر بود.

این بحران با سقوط ارز کشور تایلند در ۲ جولای ۱۹۹۷ آغاز شد، زمانی که دولت به دلیل کمبود ذخایر خارجی، نرخ ثابت ارز تایلند با دلار آمریکا را لغو کرد. در نتیجه خروج سرمایه از کشور بلافاصله شروع شد و منجر به فروش شدید ارز تایلند گردید که بعد از آن، به ارزهای دیگر آسیا نیز سرایت کرد.

کشورهای آسیای جنوب شرقی در آن زمان، حجم زیادی از بدهی خارجی را ذخیره داشتند که همین اتفاق باعث کاهش بیشتر ارزش پولشان نیز شد. بین سال های ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۶، نرخ بدهی خارجی به تولید ناخالص داخلی در اقتصادهای اتحادیه کشورهای جنوب شرقی آسیا (ASEAN economies) از ۱۰۰ به حوالی ۱۶۷ درصد رسید و حتی در بدترین دوره بحران، از ۱۸۰ درصد نیز فراتر رفت.

Asian financial crisis

در طول این بحران، بازارهای ارزی بیشترین ضربه را متحمل شدند. ارز کشور تایلند از ۲۴.۵ بات (bahts) در برابر هر دلار آمریکا در سال ۱۹۹۷، به نرخ ۴۱ بات در برابر هر دلار آمریکا در سال ۱۹۹۸ رسید، که سقوطی ۴۰ درصدی را تجربه کرد. اما روپیه اندونزی (Indonesian rupiah) بیشترین آسیب را از این اتفاق دید. این ارز از نرخ ۲۳۸۰ روپیه در برابر دلار، به ۱۴۱۵۰ روپیه به ازای یک دلار آمریکا رسید، که کاهشی ۸۳.۲ درصدی را نشان می داد.

۳- بحران دات-کام در سال ۲۰۰۰ (The 2000 Dot-Com Crash)

یکی از رویدادهای قوی سیاه که اکثر معامله گران سهام آن را به خاطر دارند، در ۱۴ آوریل سال ۲۰۰۰ اتفاق افتاد. زمانی که شاخص نزدک کامپوزیت (Nasdaq Composite index) ۹ درصد سقوط کرد و پایان هفته را با ۲۵ درصد کاهش به اتمام رساند. حباب دات-کام که به عنوان حباب اینترنت هم شناخته می شود، در بازار سهام و در اواخر دهه‌ ۱۹۹۰ به وجود آمد، که عمدتا ناشی از سفته بازی بیش از حد در شرکت های مرتبط با اینترنت بود.

پیشرفت اینترنت و پذیرش گسترده فناوری های رایانه ای، باعث بوجود‌ آمدن شرکت های جدیدی شد که فقط بر روی اینترنت تمرکز داشتند، مانند Pets.com, Webvan, and Boo.com تا سال ۱۹۹۷، تقریباً ۳۵ درصد از کل خانواده های آمریکایی صاحب رایانه شخصی بودند که نشان دهنده‌ اقبال مردم به عصر اطلاعات بود.

سرمایه های سفته بازی به سمت شرکت های تازه تأسیسی که عمدتاً خدمات خود را از طریق اینترنت ارائه می دادند سرازیر شد. بانک ها نیز از IPOs ها (افزایش عرضه اولیه سهام شرکت های نوپا به صورت عمومی) سود می بردند و مردم را به سرمایه گذاری در شرکت های اینترنتی جدید تشویق می کردند.

در اوج حباب دات-کام (dot-com bubble)، شرکت های اینترنتی توانستند به شرکت های عمومی تبدیل شوند و بدون یک پنی سود دهی، یک IPO را ترتیب دهند. مردم شروع به ترک شغل خود کردند تا در بازارهای مالی معامله کنند، و بسیاری از کارمندانی که آپشن های سهام را دریافت کرده بودند، خیلی سریع میلیونر شدند.

در سال ۱۹۹۹، در سی و سومین مسابقه Super Bowl (بازی فوتبال آمریکایی که هر ساله برای مشخص شدن تیم برنده لیگ ملی فوتبال برگزار می شود)، دو شرکت دات-کام برای خود در این رویداد ورزشی پرطرفدار تبلیغ کردند. یک سال بعد، تعداد این شرکت ها تا ۱۷ شرکت دات-کام نیز رشد کرد و هر شرکت برای ۳۰ ثانیه تبلیغ، چیزی حدود ۲ میلیون دلار پرداخت کرد. برخی از سرمایه گذاران معروف، مثل مارک کوبان (Mark Cuban) و سرجان تمپلتون (Sir John Templeton)، پیش بینی کردند که ارزش گذاری بیش از حد شرکت های دات-کام پایدار نخواهد بود و شروع به فروش استقراضی یا هج کردن خریدهای خود، درست در اوج حباب کردند.

The "Dot-Com" Bubble

بین سال های ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۰، شاخص نزدک کامپوزیت ۴۰۰ درصد رشد کرد و اما در ماه های بعد، ۷۸ درصد کاهش یافت و تمام رشد چند سال گذشته خود را از دست داد. برخی از شرکت های معروف مانند آمازون (Amazon) و سیسکو (Cisco) نیز ضربه‌ سختی خوردند اما توانستند از افت ارزش سرمایه خود، جان سالم به در ببرند.

چندین رویداد کوچکتر منجر به ترکیدن این حباب شد. ابتدا، آلن گرینسپن (Alan Greenspan)، رئیس سابق فدرال رزرو اعلام کرد که بانک مرکزی برای افزایش نرخ‌ بهره در سال ۲۰۰۰ برنامه ریزی می کند. این خبر منجر به افزایش نوسانات در بازار شد و نگرانی هایی در مورد هزینه های استقراض بیشتر برای شرکت های اینترنتی را بوجود آورد.

سپس ژاپن در مارس ۲۰۰۰ وارد یک رکود اقتصادی شد، که باعث شروع موج فروش جهانی در شرکت های اینترنتی و سهام فناوری شد. در نوامبر ۲۰۰۰، Pets.com یک شرکت اینترنتی معروف که تنها ۹ ماه قبل IPO خود را گرفته بود، اعلام ورشکستگی کرد. این کار باعث شد سرمایه گذاران در سرمایه گذاری در شرکت های دات-کام تجدید نظر کنند. سرانجام حملات ۱۱ سپتامبر در سال ۲۰۰۱ (September 11 attacks in 2001)، موج فروش در شرکت های دات-کام را تسریع بخشید. شاخص نزدک ۷۸ درصد از ارزش خود را از دست داد و این پایان این پدیده قوی سیاه بود.

۴- رکود بزرگ سال ۲۰۰۸ (The 2008 Great Recession)

یکی از رویدادهای اخیر قوی سیاه، رکود بزرگ سال ۲۰۰۸ بود که با عنوان بحران مالی جهانی نیز شناخته‌ می شود. این بحران مالی شدید با حباب بازار مسکن در ایالات متحده آغاز شد و به سرعت به سایر نقاط جهان نیز سرایت کرد. بانک های تجاری به وسیله اوراق بهادار با پشتوانه وام مسکن، ریسک‌‌ بسیار زیادی را متحمل شدند که پس از ترکیدن حباب مسکن در ایالات متحده، ارزش آن ها به شدت کاهش یافت.

بسیاری از اقتصاددانان، بحران مالی سال ۲۰۰۸ را بدترین فروپاشی اقتصادی از زمان رکود بزرگ سال ۱۹۲۹ می دانند. قانون نوسازی خدمات مالی در سال ۱۹۹۹ که به عنوان قانون گرام لیچ-بلیلی (Gramm-Leach-Bliley) نیز شناخته می شود، به بانک ها اجازه می داد تا از سپرده های مشتریان برای سرمایه گذاری در مشتقات مالی استفاده کنند. اوراق بهادار با پشتوانه وام مسکن، یکی از این اوراق مشتقه بودند که در آن بانک ها با اعطای وام به مالکان (حتی مالکان نامعتبر)، ریسک های زیادی را متحمل شدند.

در سال ۲۰۰۶، بازار مسکن در ایالات متحده برای اولین بار پس از چند دهه شروع به از دست دادن ارزش خود کرد. بیشتر بانک ها این ریسک ها را جدی نمی گرفتند و به خرید اوراق بهادار با پشتوانه وام مسکن که در آن زمان بسیار سودآور بود، ادامه دادند. اما با ادامه روند نزولی بازار مسکن، این اوراق ارزش خود را از دست دادند و بانک ها را با انبوهی از ابزارهای مالی بی ارزش رها کردند.

بحران مالی که با ترکیدن حباب بازار مسکن آغاز شد، با اعلام ورشکستگی شرکت برادران لیمان (Lehman Brothers) در ۱۵ سپتامبر ۲۰۰۸ به اوج خود رسید. موج این اتفاق، کل بازارهای بزرگ جهانی را تحت تأثیر قرارداد. بانک ها و شرکت های بیمه ای که کمتر کسی فکر می کرد روزی ورشکسته شوند با کمک سخاوتمندانه‌‌ دولت از ورشکستگی نجات پیدا کردند.

در ۱۶ سپتامبر، فدرال رزرو $۸۵ میلیارد دلار به شرکت AIG به منظور نجات از ورشکستگی کمک مالی کرد و خزانه داری ایالات متحده دو شرکت‌ ارائه دهنده‌ وام مسکن، Fannie Mae و Freddie Mac را به مبلغ $۱۸۷ میلیارد دلار خرید.

در ۲۰ سپتامبر ۲۰۰۸، خزانه داری ایالات متحده و فدرال رزرو، یک بسته کمک مالی ۷۰۰ میلیارد دلاری را برای بازار پول این کشور ارائه کردند، اما این لایحه تا ۱ اکتبر ۲۰۰۸، تقریباً پس از سقوط بازارهای سهام جهانی در کنگره مسدود مانده‌ بود.

۵- حذف نرخ ثابت فرانک سوئیس در سال ۲۰۱۵ (The 2015 Scrap of the CHF Peg)

یک نمونه دیگر، قوی سیاهی بود که در بازارهای ارز رخ داد و معامله گران بازار فارکس (Forex) را تحت تاثیر قرارداد. این مثال خیلی ساده نشان می دهد که چگونه رویدادهای ناگهانی و غیرمنتظره می توانند بازارها را غافلگیر کنند. ۱۵ ژانویه ۲۰۱۵، بانک مرکزی سوئیس (SNB) با از بین بردن نرخ ۱.۲۰ فرانک سوئیس (CHF) در برابر یورو (EUR)، بازارها را شوکه کرد. این خبر بازارهای ارز را به لرزه درآورد و فرانک سوئیس به شدت قوت گرفت. در همان زمان بلافاصله ارز ملی سوئیس سی درصد افزایش ارزش یافت و به نرخ ۰.۹۰ در مقابل یورو رسید.

بانک مرکزی در سال ۲۰۱۱ در جریان بحران بدهی اروپا، نرخ فرانک سوئیس به یورو را ثابت کرد تا از افزایش بیش از حد ارزش ارز خود و خراب کردن جنبه رقابتی فرانک در صادرات سوئیس جلوگیری کند. معامله گران بازار فارکس، با اطمینان به شما توضیح خواهند داد که فرانک سوئیس یک ارز امن است که در زمان عدم اطمینان اقتصادی و سیاسی، جریان سرمایه را به خود جذب می کند، همانطور که در زمان بحران بدهی اروپا چنین بود.

سرمایه گذاران در آن دوره شروع به تبدیل پول خود به فرانک سوئیس کردند. این کار فشار خرید زیادی بر فرانک وارد کرد. نمودار زیر در تایم فریم روزانه، نتیجه تصمیم بانک مرکزی سوئیس در ۱۵ ژانویه ۲۰۱۵ را نشان می دهد.

Swiss National Bank EUR/CHF move

هیچکس خارج از بانک مرکزی سوئیس، دلایل واقعی این اقدام را نمی داند. اقدامی که فرانک سوئیس را به آسمان پرتاب کرد و به صادرکنندگان سوئیسی آسیب رساند. اما چند نظریه در این مورد وجود دارد.

طبق نظریه اول، کشور سوئیس مشاهده کرد که اقتصاد منطقه یورو در طول بحران بدهی اروپا، بسیار شکننده شده‌ است و نمی خواست که فرانک سوئیس را به خطر بیندازد و همچنان با یوروی در حال تضعیف، نرخ ثابت داشته‌ باشد. نظریه دیگری که وجود دارد این است که سوئیس خواهان برابری نرخ ارز با یورو بود.

دلیل این حرکت هر چه که باشد، برداشتن نرخ ثابت بین فرانک سوئیس و یورو، عواقب چشمگیری بر بازارهای مالی داشت. بسیاری از بروکرهای فارکس متحمل زیان های سنگینی شدند زیرا معامله گران بر روی نرخ رو به رشد EUR/CHF معامله می کردند و معتقد بودند که هر حرکت زیر ۱.۲۰، کوتاه مدت خواهد‌ بود و از هر حرکت کوچک به سمت بالا سود می برند.

علاوه بر این، صدها هزار نفر در سراسر اروپا که وام های مسکن خود را به فرانک سوئیس (به دلیل ثبات ارز در طول بحران مالی ۲۰۰۸ و نرخ های بهره نسبتاً پایین تر) داشتند، پس از تصمیم بانک ملی سوئیس در ۱۵ ژانویه ۲۰۱۵، شاهد افزایش شدید بدهی های خود شدند.

۶- قرنطینه سراسری سال ۲۰۲۰ (The 2020 Lockdowns)

برخلاف سایر نمونه های قوی سیاه، همه گیری ویروس کرونا (Coronavirus Pandemic) که در اواخر سال ۲۰۱۹ در چین آغاز شد و در سال ۲۰۲۰ به سرعت در سایر نقاط جهان گسترش یافت، تلفات جانی بسیار زیادی داشت. علاوه بر جنبه انسانی، این بیماری همچنین باعث بدترین رکود اقتصادی از زمان رکود بزرگ سال ۱۹۲۹ نیز شد، زیرا کشورها وارد قرنطینه شدند، جریان جهانی کالاها و خدمات به طور چشمگیری کاهش یافت و در یک ماه، ۲۰ میلیون نفر شغل خود را تنها در ایالات متحده از دست دادند.

در نسخه آوریل چشم انداز اقتصاد جهانی صندوق بین المللی پول، این موسسه پیش بینی کرد که رشد اقتصادی جهانی در سال ۲۰۲۰، به منفی ۳ درصد کاهش می یابد. در ماه ژوئن، صندوق بین المللی پول پیش بینی رشد جهانی خود را دوباره ۱.۹ درصد کاهش داد و به منفی ۴.۹ درصد رساند. شوک اقتصادی به حدی شدید بود که چین اولین انقباض اقتصادی خود را در دهه های اخیر شاهد بود. برای درک بهتر، کافیست بدانید که تولید سالانه اقتصاد جهانی در بحران مالی ۲۰۰۸ تنها ۰.۱ درصد کاهش یافت.

China economic recession

در فوریه و مارس ۲۰۲۰، در دوران اوج بدبینی جهانی و قرنطینه های ملی، S&P500 در چند هفته کوتاه، ۳۵.۵ درصد سقوط کرد، سقوطی که در تاریخ مدرن دیده نشده‌ است. میانگین صنعتی داو جونز، ۳۸.۵ درصد از ارزش خود را از دست داد، در حالی که ارزش دلار آمریکا به عنوان یک ارز امن، در همان دوره زمانی تقریباً ۹ درصد افزایش یافت.

بسیاری از اقتصاددانان بحث کردند که مسیر بهبود اقتصادی چگونه خواهد بود. پیش بینی ها در مورد مسیر بورس به صورت حرف نشان داده شده اند، V شکل، L شکل، U شکل و حتی W شکل. به دلیل کمک های بی سابقه دولت و بانک های مرکزی، هزینه های مالی و سیاست های تسهیل کمی (QE) که توسط کشورهای سراسر جهان آغاز شد، بازارها به شکل V بهبود یافتند. بیشتر شاخص های جهانی، از جمله S&P500 و DAX آلمان، تنها چند ماه پس از بدترین سقوط قیمت سهام در تاریخ، به رکوردهای جدیدی رسیدند.

با این وجود، برخی از بخش های اقتصادی همچنان از تحرکات عمومی بازار تا ماه مه ۲۰۲۱ عقب بودند، مهمترین آن ها عبارتند از شرکت های هواپیمایی، مسافرتی، گردشگری و شرکت های خدماتی که به تماس مستقیم انسانی نیاز دارند.

رمزارزهایی مثل بیت کوین (Bitcoin) و اتریوم (Ethereum) نیز به بالاترین سطح خود در طول بحران کرونا رسیدند زیرا پول ارزان به آن بازارها نیز سرازیر شد. با این وجود، برخی استدلال می کنند که ما وارد یک حباب در بازار شده ایم. اما تنها زمان مشخص می کند که آیا اقتصاد جهانی توانسته‌ است به طور کامل از بدترین بیماری همه گیری پس از طاعون بزرگ بهبود یابد یا خیر.

بلاگ

چرا باید به معامله گر بودن خود افتخار کنید؟

معامله گران، بخش بسیار مهمی از اکوسیستم مالی هستند. یک معامله گر کسی است که آنچه را که خودش به دست می آورد تصاحب می کند نه آنچه را که خودش کسب نکرده است یا سزاوار آن نیست”

منتشر شده

در

چرا باید به معامله گر بودن خود افتخار کنید؟

در جامعه دیدگاه منفی نسبت به معامله گری وجود دارد. در این مطلب، سعی داریم در مورد جنبه های مثبت حرفه معامله گری و اینکه چرا یک معامله گر باید نسبت به موقعیت شغلی خودش احساس غرور کند، توضیح دهیم.

برخی عقیده دارند: “یک معامله گر چیزی را خلق یا تولید نمی کند” که این دیدگاه اشتباه است.

در تاریخ تمدن، این معامله گران بودند که با خرید و فروش کالاها در بازار، تجارت و اقتصادها را خلق کرده اند. از لحاظ تاریخی کالاهایی مثل ابریشم، ادویه ها، روغن زیتون، جواهرات، رنگ ها، نمک و بسیاری از کالاهای دیگر در دوران باستان فِنیقیان (Phoenicians) و تمدن بابل (Babylonians) معامله می شدند.

این معامله گران، هزاران سال پیش پایه های سیستم اقتصادی مدرن و نظام سرمایه داری یا کاپیتالیسم (Capitalism) را راه انداری کرده اند و رشد داده اند. شاید بتوان گفت که معامله گران، خالق دنیای مدرن تجارت و اقتصاد نیز هستند.

معامله گران مدرن امروز، مانند گذشته داد و ستد نمی کنند و در حال معامله کردن بر روی دارایی های دیجیتال هستند. این دارایی ها شاید در دنیای ارتباطات به صورت مجازی باشند، اما در حقیقت، ماهیت آن ها به شرکت ها، قیمت کالاها و ارزهای واقعی کشور‌ها گره خورده اند و مبنایی برای ارزشگذاری های حقیقی آن ها هستند.

زمانی که مردم بنزین می زنند، موقع صبحانه آب پرتقال می خورند و یا در جشن نامزدی خود، انگشتری هدیه می دهند، در واقع در ایستگاه آخر بازار معامله گری کامودیتی ها (کالاها)، قرار گرفته اند. اگر برای یک شرکت که به تازگی در بورس عرضه عمومی (عرضه اولیه) شده است، کار می کنید و یا از محصولات و خدمات این شرکت خریداری می کنید، شاید کمی تصورش سخت باشد، اما شما در انتهای گزارشات درآمدی و مالی این شرکت ها قرار دارید.

  • معامله گران، بخش بسیار مهمی از اکوسیستم مالی هستند.
  1. یک معامله گر، سیستم معاملاتی خود را خلق می کند.
  2. معامله گران، نقدشوندگی در بازار ایجاد می کنند و اسپرد (Spread: اختلاف قیمت خرید و فروش) را کاهش می دهند.
  3. معامله گران، زمانی که یک سرمایه گذار می خواهد دارایی را بفروشد، سرمایه خرید آن دارایی را مهیا می کنند.
  4. معامله گران، زمانی که شرکت ها سهام خود را عرضه اولیه می کنند و در دسترس عموم قرار می دهند، سرمایه برای شرکت ها جمع آوری می کنند.
  5. معامله گران، در اصلاحات قیمتی بازار وارد خرید می شوند و نمی گذارند فشار فروش و کمبود نقدینگی، به جامعه منتقل شود.
  6. معامله گران از سرمایه خود خیریه های بسیاری تاسیس کردند تا به افراد کم بضاعت کمک کنند.
  7. معامله گران ثروتمند کمک های زیادی به کمپین ها سیاسی می کنند.
  8. مدیران حرفه ای صندوق هایپوشش ریسک (Hedge Fund) بسیاری از مشتریان خود را ثروتمند کرده اند.
  9. معامله گران موفق زندگی خوبی برای خانواده خود فراهم کرده اند.
  10. مربیان معامله گری خوب به دانش آموزان خود چیزهای زیادی در مورد خودشان آموزش می دهند که می تواند زندگی آن ها را تغییر دهد.

زمانی که بازارها سقوط می کنند، بسیاری از افراد، معامله گران را مقصر می دانند و بیان می کنند “سفته بازارن محرک ریزش بازار بودند!” اما زمانی که معامله گران در سقوط بازار اقدام به خرید می کنند و از ریزش بیشتر جلوگیری می کنند، کسی از آن ها تشکر نمی کند!

بسیاری اوقات فروشندگان به دلیل ریزش بازار مورد حمله قرار گرفتند، اما کسی درک نمی کند که این افراد بعدها مجبور هستند باز هم به بازار آمده و خرید انجام دهند (در بازارهای دو طرفه باید پوزیشن فروش خود را مجددا خریداری نمایند). معامله گران ریسک می کنند و هیچ تضمینی برای موفقیت وجود ندارد. ضمنا فراموش نکنیم که اگر معامله گری ساده بود، همه آن را انجام می دادند.

  • در این جا ۱۵ دلیل برای این که چرا باید به معامله گر بودن خود افتخار کنیم، آورده ایم.
  1. شما شجاعت ریسک دارید که عده ای کمی از افراد چنین ویژگی دارند.
  2. معامله گری اگر درست انجام شود مانند بسیاری از کسب و کارها می تواند موفقیت آمیز باشد. یک معامله گر باید افتخار کند که کارآفرین است.
  3. یک معامله گر می‌تواند از معامله ارزها سود کسب کند و قربانی تنزل یا کاهش قدرت پول داخل جیب خود نشود.
  4. به عنوان یک معامله گر فعال در بازاز سهام می توانید در درجه ای بالاتر از کارمند و در رتبه ای مساوی با صاحب کسب و کار به معامله سهام بپردازید.
  5. معامله گر می تواند از درآمد و فروش شرکت سود کسب کند و تنها محدود به حقوق نباشد.
  6. یک معامله گر سود ده شبیه به ورزشکار زبده ای است که عملکرد بهتری نسبت به بقیه در زمین بازی دارد و امتیازی بیشتری به دست می آورد.
  7. معامله گران حتی می توانند، آگاهانه با پول خود شرط بندی کنند.
  8. شما وارد صنعتی شده اید که پتانسیل درآمد نامحدودی دارد.
  9. شما مایلید در مورد ضعف های احساسی، غرور و کنترل خود یاد بگیرید.
  10. شما به اندازه کافی اعتماد به نفس دارید که در جهت مخالف بازار وارد معامله شوید.
  11. شما مایلید کاری انجام دهید که اکثر افراد، حاضر به انجام آن نیستند.
  12. بسیاری از افراد جامعه فکر می کنند شما قمارباز هستید، اما نمی دانند شما در حال طراحی کازینوی خود هستید.
  13. در دنیایی که همه حرف می زنند، شما مرد عمل هستید.
  14. در دنیایی که همه شروع می کنند، شما خاتمه می دهید.
  15. در دنیای منتقدان شما، سازنده هستید.
“نماد روابط حاضر بین انسان ها، نماد اخلاقی احترام انسانی، معامله گران هستند. ما که مبتنی بر ارزش ها زندگی می کنیم نه بر اساس چپاول و غارت ثروت دیگران، معامله گریم! هم از بعد جسمی و هم روحی. یک معامله گر کسی است که آنچه را که خودش به دست می آورد تصاحب می کند نه آنچه را که خودش کسب نکرده است یا سزاوار آن نیست” 

Ayn Rand

  • همه ما معامله گر هستیم.
  • برخی زمانشان را برای حقوق معامله می کنند.
  • برخی شهریه را برای مدرک معامله می کنند.
  • برخی ریسک را برای سود معامله می کنند.
  • برخی خوشبختی را برای امنیت معامله می کنند.
  • برخی قانون را برای سیاست‌ معامله می کنند.
  • برخی اصول اخلاقی را در ازای پول معامله می کنند.
  • پس همه ما معامله گر هستیم اما عده کمی این مسئله را درک می کنند.

ادامه مطلب

بلاگ

نقل قولی از وارن بافت: نظم و انضباط و نه گفتن!

سرمایه گذاری سخت است. افراد باهوش زیادی وجود دارند که ایده های هوشمندانه زیادی را مطرح می کنند. به طور فزاینده ای، فکر می کنم بخشی از هنر سرمایه گذاری داشتن نظم و انضباط برای نه گفتن است.

منتشر شده

در

نقل قولی از وارن بافت: نظم و انضباط و نه گفتن!

یکی از چیزهایی که درباره وارن بافت (Warren Edward Buffett) وجود دارد و من کاملا از آن متنفرم این است که او نقل قول های زیادی دارد که پس از شنیدن آن پیش خودم می گویم: “خب معلومه! چقدر پیش پا افتاده … ” و سپس چند سال بعد به چیزی برخورد می کنم و بلافاصله یکی از نقل قول های بافت به ذهنم می رسد و با خود می گویم: “خدایا! در آن جمله چه درسی بود. او چگونه این کار را می کند؟”

به هر حال، من فکر می کنم یکی از کلیدهای موفقیت در سرمایه گذاری این است که باید همواره یک ماشین یادگیری باشیم؛ من که سعی می کنم باشم. مطمئناً احساس می کنم در ۱۸ ماه گذشته چیزهای زیادی یاد گرفته ام (و فراتر از آن، من همیشه به دنبال یادگیری روش هایی برای “یادگیری بهتر” هستم) به عنوان بخشی از این فرآیند یادگیری، معمولا یک یا دو بار در سال یک نقل قول از بافت وجود دارد که واقعا در مورد من صدق می کند و باعث می شود یک درس جدید را به بخش ناخودآگاه ذهنم بسپارم. بنابراین تصمیم گرفتم یک مجموعه شش ماهانه تهیه کنم که در آن نقل قول هایی از وارن بافت را بنویسم که در شش ماه گذشته درس بزرگی از آن ها گرفته ام.

به نظرتان کدام نقل قول را برای شروع انتخاب کرده ام؟ یک نقل قول که در مورد نظم و انضباط است. او تعدادی زیادی جملات درباره دیسیپلین دارد اما من این یکی را انتخاب می کنم.

“برای موفقیت در سرمایه گذاری در طول زندگی نیازی به IQ بالا، بینش تجاری غیرمعمول یا اطلاعات خاص نیست. آنچه مورد نیاز است، یک چارچوب‌ فکری مناسب برای تصمیم گیری و توانایی حفظ آن چارچوب دربرابر تخریب توسط احساسات است. شما باید نظم عاطفی داشته باشید”

فکر می کنید چرا این نقل قول را برای شروع انتخاب کردم؟

من همیشه ارزش نظم و انضباط را در زندگی شخصی می دانستم، اما نیمه اول سال ۲۰۲۲ به من نشان داد که نظم و انضباط در معامله گری و سرمایه گذاری نیز چقدر حیاتی است.

داستان علاقه من به بستنی یک شوخی همیشگی بین من و همسرم است. من عاشق شیرینی هستم. اگر یک بستنی بزرگ با طعم مورد علاقه من را بخریم، قبل از اینکه به وعده بعدی برسد من آن را تمام کرده ام! فقط دو راه برای کنترل اشتهای سیری ناپذیر من نسبت به بستنی پیدا کرده ایم.

  1. برای من، اینکه رژیم بدون قند داشته باشم.
  2. برای او، اینکه هنگام خرید بستنی بگوید “این بستنی برای تو نیست”، به این معنی که من مجاز به خوردن آن نیستم.

بنابراین تنها راه من برای رعایت نظم و انضباط و نه گفتن به بستنی و بسیاری از شیرینی های دیگر این است که هرگز به آن لب نزنم. بدون هیچ استثنائی مانند، “امشب فقط یک قاشق”. در واقع یا پرهیز کامل یا پرخوری کامل، حد وسط وجود ندارد.

این موضوع چه ربطی به سرمایه گذاری دارد؟

با نگاه به گذشته، بدیهی است که بسیاری از سهام (به ویژه سهام در حال رشد/ یا سهام فناوری) خیلی خوش بینانه قیمت گذاری شده اند یا به عبارتی بیش از حد ارزشگذاری شده اند. بسیاری از این سهام نسبت به سطوح قبل از کووید، بیش از دو برابر شده و به سرعت در حال رشد بودند. در حالی که این شرکت ها سودآور نبودند، سرمایه گذاران به تقاضای عظیم برای کالاها و خدمات نگاه می کردند و می گفتند: “سودهای فعلی را فراموش کنید. زمانی که این شرکت ۲۵ درصد از تقاضای کل را تصاحب کند، ارزش زیادی خواهد داشت.”

با ادامه روند صعودی سهام، آخرین خرس ها نیز به حاشیه رفته و سرمایه گذاران برای خرید سهام در هر قیمتی صف کشیده بودند.

بسیاری از سرمایه گذاران با خرید این سهام در انتهای چرخه متضرر شدند، اما بسیاری از سرمایه گذاران زیرک با زودتر خریدن سهام به سودهای شگفت انگیز دست یافتند، و اساساً هرگز هیچ پولی را از روی میز برنداشتند تا در زمان مناسب با استفاده از معاملات رفت و برگشتی (Round-trip trading) سهام را در بالاترین قیمت بفروشند.

توضیح: معاملات رفت و برگشتی (Round-trip trading) معمولاً به عمل غیراخلاقی بارها و بارها خرید و فروش یک اوراق بهادار گفته می شود تا دیگران را گمراه کند که تقاضا برای آن سهام بیشتر از آنچه که به نظر می رسد، وجود دارد.

بدیهی است که داستان فوق کمی ساده تر از واقعیت است، اما اگر بازارها را از نزدیک دنبال کنید، نمونه های متعددی از سهام و شرکت هایی که در مورد آن ها صحبت می کنم را می شناسید.

در هر صورت، من اینجا نیامده ام تا از سرمایه گذار خاصی نام ببرم. من هم مطمئناً از این خط فکری مصون نبوده ام. من چندین معامله بزرگ داشتم که مستقیماً در حال بالا رفتن بودند و به اهداف قیمتی من رسیدند (یا از آن هم فراتر رفتند)، با این حال آن ها را تا حدودی به دلیل ملاحظات مالیاتی نفروختم. اما دلیل اصلی من برای نفروختن این بود که سهام همچنان بالا می رفت و من فکر می‌کردم شرکت چقدر خوب عمل کرده است و مدیریت آن از هوای رقیق نیز ارزش ایجاد می کند!

به عنوان مثال، تصور کنید سهامی را به قیمت ۵۰ دلار خریده بودم و فکر می کردم که ارزش آن ۱۰۰ دلار است. به یاد دارم تنها چند هفته منتظر ماندم و قیمت آن به تقریبا ۹۵ تا ۱۰۵ دلار افزایش یافت و من با خود گفتم: “نباید بفروشم! الان بدهی مالیاتی‌ سنگینی برایم خواهد داشت، در صورتی که با مدیریت آن، سود مرکب به قدری می شود که همچنان پس از پرداخت مالیات نیز، بازدهی با ریسک تعدیل شده مناسبی دریافت خواهم کرد”. بطور کلی، سهامی که از آن ها یاد می کنم در حال حاضر همگی در محدوده ای بین ۵۰ تا ۷۰ دلار معامله می شوند.

با نگاه به گذشته، همیشه من به شرکت های مورد علاقه ام با توجه به حداکثر تقاضای موجود برای محصولات آن ها نگاه می کردم و سعی می کردم خودم را قانع کنم تا آن ها را بخرم و اجازه دهم که تا ابد به رشد و ایجاد سود مرکب برای من ادامه دهند.

یکی از مقصرهای اصلی در این مورد برای من، شرکت تولید دستگاه ورزشی پلوتون (Peloton) بود. من در سال گذشته بدون توقف در مورد این شرکت نوشتم و این تا حدی به این دلیل بود که من همواره در حال ورزش با دستگاه ورزشی این شرکت بودم. همچنین این مسئله به این دلیل بود که فکر می کردم پلوتون یک شرکت پیشرو در بازار خواهد بود که حداکثر تقاضای موجود را در دست می گیرد و به زودی، می تواند فرصت خرید فوق العاده‌ دیگری مانند آمازون (Amazon)، تسلا (Tesle) یا نتفلیکس (Netflix) باشد.

در زمانی که شرکت افزایش سرمایه داده بود، مقاله‌ای با عنوان “سهام پلوتون را با مسئولیت خودتان بفروشید” نوشتم، شرم آور است! زمانی که سهام آن در حدود ۱۰۰ دلار بود، و هیچ ایرادی در کار آن ها که افزایش سرمایه دادند و تمام اعتبار شرکت را بلعیدند، نمی دیدم. زمانی که من در مورد پلوتون صحبت می کردم سهام آن در محدوده ۸۰ دلار بود، و اکنون قیمتش تک رقمی شده و دیگر حتی هیچ علاقه ای نیز به آن ندارم. بله، شرایط تغییر کرده است، اما اگر علاقه مند بودن به یک سهام در محدوده ۸۰ دلار و عدم علاقه به آن در محدوده ۸ دلار آن هم تنها چند ماه بعد، نشانه یک خط فکری ضعیف و اشتباه نیست، پس چیست؟

اما این ها چه ربطی به اعتیاد من به بستنی، و نقل قول وارن بافت در مورد نظم و انضباط دارد؟

سرمایه گذاری سخت است. افراد باهوش زیادی وجود دارند که ایده های هوشمندانه زیادی را مطرح می کنند. به طور فزاینده ای، فکر می کنم بخشی از هنر سرمایه گذاری داشتن نظم و انضباط برای نه گفتن است.

به فرصت هایی که تنها “خوب به نظر می رسند” نه بگویید. به ایده هایی که کاملا در محدوده شناخته شده شما قرار نمی گیرند و به قدر کافی درباره آن ها نمی دانید، نه بگویید. به گرفتن تنها یک بروشور کوچک در مورد ایده هایی که به طور کامل در مورد آن ها تحقیق نکرده اید، نه بگویید.

Learn to say No

ساده به نظر می رسد. اما  اینکه تمام وقت خود را صرف تحقیق در مورد سهام و صحبت با سرمایه گذاران هوشمند دیگر کنید، واقعاً سخت است. راحت است که اجازه دهید تنها اندکی از نظم و انضباط خود منحرف شوید، اما قبل از اینکه متوجه شوید خودتان را در حال خوردن یک ظرف بزرگ از گیلاس می یابید. منظورم خرید سبدی از شرکت های در حال رشدی است که سودآور نیستند، اما همه با آن ها به بازدهی های بیشتر از ۵۰% رسیده اند و در مقایسه با حداکثر بازار در دسترس برای محصولاتشان (TAM) و پتانسیل رشد عظیمشان، ارزان‌ به نظر می رسند.

زندگی می تواند به سرعت شما را به دام بیندازد. خوردن “فقط یک لیوان بستنی” می تواند به سرعت به خوردن یک عدد بستنی بعد از هر وعده شام به مدت دو هفته متوالی تبدیل شود و ۲ کیلوگرم وزن اضافه کنید. سفته بازی ها در بازار سهام می توانند واقعاً به سرعت باعث ۹۰ درصد کاهش در قیمت سهام شوند، و مهم نیست که چقدر معامله شما روی آن کوچک است. وقتی روی یک معامله ۹۰% ضرر می کنید، در نهایت تاثیر خود را بر بازده شما می گذارد!

برای من، داشتن نظم و انضباط برای نه گفتن، به معنای نه گفتن به شرکت هایی است که جریان نقدی آزاد زیادی از خود بجا نمی گذارند (یا برنامه ای برای انجام این کار در کوتاه مدت ندارند). بله، می دانم که این امر مانع از رشد بسیاری از کسب و کارهای واقعاً جذابی می شود که سودآورد نیستند، اما من آموخته ام که داشتن پشتیبانی جریان نقدی برای متقاعد شدن درباره خوب بودن یک شرکت برای من بسیار حیاتی است.

اگر شرکتی پشتیبانی جریان نقدی را نداشته باشد، احتمالاً برای من مناسب نیست. من در مورد آن قانع نمی شوم و نمی توانم معاملات خوبی روی آن داشته باشم. اگر بالا رفت نمی دانم چه زمانی آن را بفروشم، و اگر کاهش یافت نمی توانم تصمیم بگیرم که آیا یک فرصت خرید است یا نشانه ای است که تمام محاسباتم اشتباه بوده است.

این بدان معنا نیست که من نمی توانم از شرکت هایی که جریان نقدی ندارند چیزی بفهمم. یا بدان معنا نیست که نمی توانم آن ها را مطالعه کنم، درباره آن ها تحقیق کنم، یا به این فکر نکنم که چگونه آن ها با بقیه تفکرات من مطابقت دارند و بر شرکت هایی که در آن ها سرمایه گذاری می کنم تأثیر می گذارند.

من فقط باید نظم و انضباط کافی داشته باشم که آن ها را نخرم.

یک حوزه دیگر نیز وجود دارد که کاملاً با نظم و انضباط تناسب دارد و شایان ذکر است. من همیشه یک شکاک بزرگ نسبت به بیت کوین (Bitcoin) و کریپتوکارنسی ها (Cryptocurrencies) بوده ام.

زمانی که آن “دارایی ها” مستقیماً در حال حرکت به سمت بالا بودند، من زمان زیادی را صرف نگاه کردن و فکر کردن در مورد آن ها کردم. هر پروژه رمزنگاری که به آن نگاه می کردم، فکر می کردم بازآفرینی فوق العاده ناکارآمدی از مشکلاتی است که قبلاً حل شده اند، یا اغلب فکر می کردم تنها یک طرح پانزی (Ponzi Scheme) هستند. اما وقتی بقیه به من گفتند که کریپتو دنیا را تغییر می دهد، به تحقیق ادامه دادم و سرم را به علامت بله تکان دادم، زیرا قیمت های کریپتو به شدت در حال بالا رفتن بود و این افراد روز به روز ثروتمندتر می شدند.

در واقع، به پروژه ای نگاه می کنم، و با خود فکر می کنم “احمقانه و غیراقتصادی به نظر می رسد یا به نظر می رسد که یک طرح پانزی باشد”…. اما همچنان به تحقیق درباره آن ادامه می دهم زیرا افراد زیادی قبلا از طریق آن ثروتمند شده اند. با نگاه به گذشته، آن تحقیق ها در حقیقت فقط زمانم را تلف کرد، و آن پروژه ها هم در واقع عمدتاً پانزی یا واقعاً احمقانه بودند.

من در مورد برخی از سهام میم (meme stocks) که در اوایل سال ۲۰۲۲ سر به فلک کشیدند و متعاقباً سقوط کردند نیز، همین احساس را دارم. همیشه کاملاً واضح به نظر می رسید که برخی از فین تک ها ( شرکت های فناوری مالی) که سر به فلک می کشیدند، از منظر کسب و‌ کار و اقتصاد افتضاح بودند و تنها یک پلتفرم زیبا و آراسته شده (که گاهی آن هم افتضاح بود) بر پایه یک کسب و کار ضعیف دیگر بودند (مانند بیمه، بانک، و غیره؛ چیزی شبیه به شرکت Lemonade با نماد LMND). وقتی آن سهم ها مستقیماً در حال بالا رفتن بودند، تمایل داشتم حرف افرادی را که می گفتند این شرکت ها قرار است دنیا را تغییر دهند باور کنم، حتی با اینکه به نظر می رسید اکثر آن ها به جز گفتن “فناوری در حال تغییر جهان است” تحقیقات دیگری انجام نداده اند.

در ادامه اما سعی می کنم نظم و انضباط داشته باشم و به چیزهایی که به وضوح احمقانه است نه بگویم. همچنین سعی می کنم وقتی یکی از آن ها را دوباره دیدم، بجای اینکه فقط بگویم پانزی! پانزی! کار مفیدتری انجام دهم. من نمی خواهم کسی باشم که در شبکه تلوزیونی CNBC فریاد می زند فلان چیز احمقانه است، اما دفعه بعد که چیزی احمقانه مانند استیبل کوین ها یا ارزهای دیجیتالی دیدم که به ازای استیک کردن ۲۰ درصد بازدهی می دهند، می دانم چه کار کنم. فوراً می گویم: “نه، این یک ایده احمقانه است و احتمالاً یک پانزی باشد” و از آن رد می شوم و یا ایمیلم را می بندم.

توضیح ۱: طرح پانزی نوعی کلاه برداری است که سرمایه گذاران را فریب می دهد و با پول سرمایه گذاران جدید به سرمایه گذاران قبلی سود می پردازد.

توضیح ۲: سهام میم یا meme stock، به سهام شرکتی اطلاق می شود که به صورت آنلاین و از طریق پلتفرم های رسانه های اجتماعی طرفدارانی شبیه به یک فرقه به دست آورده است.

نظم و انضباط اهمیت بسیار زیادی دارد و در معامله گری و سرمایه گذاری به آن نیاز است! به گمانه زنی ها نه بگویید. به شرکت هایی که درباره آن ها شناخت کافی ندارید، نه بگویید. منتظر بمانید تا فرصت ها شما را پیدا کنند.

این مقاله توسط اندرو واکر (Andrew Walker)، مدیر پورتفولیوی Rengeley Capital به رشته تحریر در آمده است.

ادامه مطلب

عضویت در خبرنامه

تبلیغات

برترین ها